۱.۲۲.۱۳۸۹

دل من باز گریستقلب من باز ترک خورد و شکستباز هنگام سفر بودو من از چشمانت می خواندمکه به آسانی از این شهر سفر خواهی کردو از این عشق گذر خواهی کردو نخواهی فهمید....بی تو این باغ پر از پاییز است...!



می‌روم شاید كمی حال شما بهتر شودمی‌گذارم با خیالت روزگارم سر شود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از چه می‌ترسی برو دیوانگی‌های مراآنچنان فریاد كن تا گوش عالم كر شودمی‌روم دیگر نمی‌خواهم برای هیچ كسحالت غمگین چشمانم ملال‌آور شود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنکس که می گفت دوستم داردعاشقی نبود که به شوق من امده باشدرهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفتصدای خش خش برگها همان آوازی بودکه من گمان می کردم میگوید:دوستت دارم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چقدر حقیرند مردمانی که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه اراده‌ی دوست نداشتن ، نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام شعر عاشقانه می‌خوانند..........................
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شکوه انتظارمآمدنت را بی رنگ کردهدیگر نیا...!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از تو تنها یک حس مانده با من امشب که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم آخرین بار، سلام.آخرین بار، خدا حافظ تو
نمی خواهم برگردیاین را به همه گفته امحتی به توبه خودماما نمی دانمچرا هنوزبرای آمدنت فال می گیرم!

گقتی محبت کن بروباشد خداحافظ ولیرفتم که تو باور کنیدارم محبت می کنم..............
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جز برای یکیحتیاگرتمام وجودتچون تکه های ابرذره ذره آب شودو چون کوه فرو ریزدخود رابه اندازه ی سر سوزنیبرای کسیحقیر مکن ............................
تو رفتی و . . .. . . من آن خاطرات را بعنوان یک ستایش واقعی از عواطف انسانی خویشحفظ خواهم کرد .!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دل من باز گریستقلب من باز ترک خورد و شکستباز هنگام سفر بودو من از چشمانت می خواندمکه به آسانی از این شهر سفر خواهی کردو از این عشق گذر خواهی کردو نخواهی فهمید....بی تو این باغ پر از پاییز است...!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دنیای عجیبیست...گاه در اوج زیبایی هایش مبهوت می شوی،وگاه در منجلاب زشتی هایش دست و پا می زنی!!!.....
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باور کن که نیازی نیست به یاد کسی که نیست ......اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد ...........فراموش می کنم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
...پایان راه کاملاً پیداست!می دهم قابش کنندکنایه هایت را به رسم یادگاری.و به همان دیوار میاویزمش!جای همان دستخط تماشائی..................
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قصه ام را از كجا شروع كنم .... از كجا باید اغاز كنم سرگذشت بی كسی ام را ... تنهای تنها در ویرانی ستاره ها ... گریه پیشه می نویسم از تو .. در اشفتگی سكوت این دشت ... صدای مرا می شنوی یا نه ???????????........................
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از من گلایه ای نکناز فاصله گلایه کناز لحظه های احتیاج منوقتی نبوده ایاز لحظه ی لجاجتتاز حرف بی سخاوتتاز انتهای آن غرور کودکانه ات.................
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آهای تو که این همه دوری از مناین روزا در حال عبوری از منفکر نکنم بشه با صد تا دریااین همه نفرتو بشوری از مننمی دونم میخوای با قلب سنگیدل ببری بازم چه جوری از من؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گرچه ای دوست غرور دلت احساس مرا درک نکرد آفرین بر غم عشقت که مرا ترک نکرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از میان تمام بازی های کودکانه تنها" یادم تو را فراموش "را خوب بلد بودی ...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیانویی مه آلوددر ایوان چوبی خانهصندق آهنگهای قدیمی عشق.روزگاری دوستت میداشتم...........
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست*ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست..........
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم !! تو فقط دست دادی.. و من.. همه چیز از دست دادممن هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند،و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی،...چه بلاتکلیفند خاطراتمان!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شهر خالی ست انگاری
نبودنت را می بینی
که چه می کند؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif