۲.۱۲.۱۳۸۸

گسترش جنبش نرم افزارى




انقلاب يا جنبش نرم افزارى (Software Revolution) از جمله دغدغه ها يا چالش هاى مهم عصر جامعه اطلاعات (The ege of In formation Society) يا برهه فناورى اطلاعات (Information technology) است. توده مردم و كارشناسان دانش ارتباطات و فناورى اطلاعات با انگيزه هاى گوناگون به اين بحث و جرگه هاى آن نزديك مى شوند. به پيروى از هشدارهاى پياپى ولى امر زمان شناسمان با رويكردى دينى و ارزشى و به هدف شناسايى نقاط آسيب پذير يا فرصت هاى كليدى و حياتى در انتقال و جابه جايى اطلاعات، گفتمان مربوط به جنبش نرم افزارى را پى گرفتيم. ديدگاه هاى كارشناسان قلمروهاى گوناگون مرتبط با اين بحث را جويا شديم. در اين مصاحبه به گفتوگو با كارشناس محترم حوزه علوم تربيتى استاد دكتر عباسعلى شاملى پرداختيم. تعريف و تلقّى ايشان از جنبش نرم افزارى، زيرساخت ها و پيش فرض هاى نظرى اين جنبش، دين باورى و گستره خوديابى و خودشكوفايى، چالش هاى احتمالى و رفتارى دين مدارى با آزادى در خود شكوفايى، توسعه انسانى و طبيعى و رابطه آن ها با دين مدارى، برداشت و تلقّى غرب از توسعه يابى كشورهاى اسلامى، راه كارهاى تسريع و كيفى سازى جنبش نرم افزارى در كشور ايران، رابطه نظريه پردازى دينى با جنبش نرم افزارى، كيفى سازى و واكنش يا اقدام حوزه در ارتباط با جنبش نرم افزارى، بايسته هاى آموزشى و پرورشى حوزه در واكنش به جنبش نرم افزارى، و بالاخره جنبش نرم افزارى و كشاندن پاى آموزه هاى دينى به زندگى روزمرّه دين مداران از جمله محورهايى است كه در اين گفتمان به بررسى و تحليل گذاشته شده است. خرسنديم اگر با بازگرداندن مكتوب ديدگاه هاى خودتان در مورد چگونگى اين پرسش ها و پاسخ ها ما را در بهينه سازى و ابهام زدايى اين چالش بزرگ يارى فرماييد.

* تلقّى و تعريف شما از جنبش نرم افزارى چيست؟

درباره جنبش نرم افزارى، اولين پرسشى كه مطرح مى شود و در تعريف آن اثر مى گذارد اين است كه اين مقوله يا اين محور مربوط به چه ساحتى است; ساحت هاى علوم يا فرهنگ؟ خوب است بدانيم كه آيا جنبش نرم افزارى به يكى از شاخه هاى علوم ارتباط دارد يا يكى از مقولات عام فرهنگى است. ديگر اين كه آيا خاستگاه طرح اين بحث يك خاستگاه ملى و درون كشورى است يا يك خاستگاه برون مرزى دارد; مثلا، در غرب مطرح شده بعد به كشور ما كشيده شده يا نه، يك مقوله اى است كه در كشور ما پيدا شده است. طبيعتاً پاسخ هايى كه من مى دهم با نگاه فردى خودم است. ممكن است ديگران با نگاه هاى ديگر و از زاويه هاى ديگرى به طور تكميلى يا تعديلى بحث كنند. به گمان من جنبش نرم افزارى مى تواند به ساحت هاى مختلفى وابسته باشد; مى تواند تحليل جامعه شناختى يا مردم شناختى يا روان شناسى اجتماعى داشته باشد و مى تواند مربوط به علوم ارتباطات باشد; چيزى كه امروزه زير عنوان Comunication يا Comunications مطرح است; در علوم ارتباطات هم جنبش نرم افزارى به قلمرو فناورى اطلاعات ( Information technology (IT)) مربوط است. چون ارتباطات هم جنبه سخت افزارى دارد، هم جنبه نرم افزارى، و در يك نگاه عام ترى هم مى تواند يكى از مقوله هاى عام فرهنگ باشد; زيرا بعضى از جامعه شناسان و مردم شناسان بحث مى كنند كه اصلا «فرهنگ» يعنى چه و با «تمدن» چه فرقى دارد، آيا اين ها مترادف هستند يا رابطه عام و خاص دارند; ارتباطشان چگونه و در چيست؟ در تفكيك فرهنگ و تمدّن، يك چالش و درگيرى شديدى بين نظريه پردازان جامعه شناسى و مردم شناسى وجود دارد. ولى شايد با قدرى تسامح بتوانيم بگوييم كه «فرهنگ» جنبه نرم افزارى زندگى بشر است و «تمدن» جنبه سخت افزارى زندگى انسان است. خوب، وقتى تمدن جنبه سخت افزارى باشد، بيش تر به تكنولوژى، صنعت و موارد عينى، كه دستاورد تجربه، دانش و توانش بشر است، اشاره دارد. اما فرهنگ به همه اين دستاوردها از جنبه نرم افزارى اطلاق مى شود. با اين نگاه، بحث جنبش نرم افزارى، يا به هيچ يك از شاخه هاى علوم ارتباط ندارد يا همه را زير پوشش مى گيرد; چون مقوله اى از مقوله هاى فرهنگ است; چرا كه خود «فرهنگ» بُعد نرم افزارى زندگى بشر است كه دستاورد علم و تجربه و توانايى در ساحت هاى گوناگون است. پس با اين دو نگاه، مى توان آن را وابسته به يك شاخه علمى خاص دانست و يا يك بحث فرهنگى فراگير تلقّى كرد.

در پاسخ به سؤال شما كه تعريف و تلقّى ما از «جنبش نرم افزارى» چيست، خوب است بدانيم كه خاستگاه و بستر اصلى اين بحث كجا بوده است؟ به گمان من، آنچه ما اسمش را «جنبش نرم افزارى» گذاشته ايم، مقوله اى است كه در داخل كشور ما مطرح شده است. شما چيزى به اين شكل در مغرب زمين نمى بينيد كه اسمش را جنبش نرم افزارى بگذارند. آنچه امروزه در مغرب زمين مطرح است، اين است كه مى گويند: كليّت زندگى بشر را بر اساس يك قرارداد و يك اعتبار و ملاحظه خاص مى توان با برهه ها و نام هاى خاصى كه دارد تقسيم كرد; مثلا، بگوييم: عصر فضا، عصر اتم، عصر هواپيما، عصر نيروى بخار، عصر الكتريسيته، عصر سنگ، عصر پارينه سنگى، عصر قلع،... اين تقسيم بندى ها اعتبارى است و البته يك چيز واقعى نيست. بر اساس قرارداد و تعيين يك سلسله شاخص ها، بر برهه اى از زمان زندگى بشر اسم خاصى مى گذارند; مثلا، مى گويند: آنوقت كه بشر دغدغه اصلى اش اين است كه چه طور مى شود از لاك زمين بيرون آمد، عصر فضاست; وقتى كه دنبال افزايش توانايى هاى خود بوده، عصر بخار يا عصر الكتريسيته است; زمانى كه مى خواست از ابزارهاى طبيعى به ابزارهاى مصنوعى روى بياورد، از سنگ به مفرغ يا قلع وارد شد تا اين كه به عصر كنونى رسيد.

شايد يك اشتراك عمومى بين صاحب نظران و كسانى كه در حوزه فرهنگ و انديشه قلم مى زنند، وجود داشته باشد كه اين دوره را «عصر جامعه اطلاعات» گفته اند. البته اين قراردادى و اعتبارى است و خاستگاه واقعى دارد. اصلى ترين دغدغه و دلهره بشر ـ هرچه باشد ـ خاستگاه واقعى آن عصر مى شود; چون چيزى كه دغدعه بشر كنونى را تشكيل مى دهد و چيزى كه بيش ترين سرمايه ها را به خود جذب مى كند و بيش ترين دگرگونى ها را امروزه در زندگى بشر ايجاد مى كند، «اطلاعات» و داد و ستد آن است. «اطلاعات» به اين معناى عام و گسترده، هم شامل علوم مى شود، هم شامل فرهنگ. وقتى ما مى گوييم اطلاعات، فقط به علم، فلسفه و يا جنبه هاى آكادميك تجربه هاى شناختى بشر توجه نداريم، منظورمان از «اطلاعات» هر چيزى است كه بر زندگى بشر به عنوان رفتارهاى آگاهانه اثر دارد. بنابراين، فرهنگ، عرف، آداب و رسوم، موسيقى، تئاتر، سينما، فيلم ها، نوارها، ديسكت ها، لوح هاى فشرده، لوح هاى سنگى و باستانى، اسناد و مدارك مستند تاريخى، كتاب ها و دانش هاى رسمى، همه در دامنه وسيع اطلاعات قرار مى گيرند.

پس آنچه امروزه «جنبش نرم افزارى» ناميده مى شود، به اصطلاح خاص، اصطلاحى است كه به دنبال بعضى از فرمايش هاى مقام معظّم رهبرى بيش تر برجسته شده و منظور از آن سهيم بودن در اين جنبش و تلاش براى فعّالانه و مسؤولانه برخورد كردن با آن است. جنبش نرم افزارى اشاره به يك حركت فراگير و نافذ اطلاعاتى است كه گوشه گوشه زندگى ما را پوشش مى دهد و ما بايد به هوش باشيم كه نظام ارزشى و مؤلفه هاى فرهنگ دينى خودمان را در اين تلاطم اطلاعاتى محافظت و پشتيبانى كنيم.

براى من بسيار جالب و بلكه حيرت انگيز بود كه وقتى واژه هاى انقلاب نرم افزارى (SoftwareRevolution) و نهضت نرم افزارى (Software movement) را در اينترنت جستوجو كردم، متوجه شدم كه زير عنوان اول دو ميليون و ششصد و پنجاه هزار سايت كه به گونه اى با اين واژه ها در ارتباط است ظاهر مى شود. اين آمار نشان مى دهد كه در فرهنگ غرب هم جنبش نرم افزارى با انگيزه هاى ديگر مطرح است.

در همين راستا برخى از كارشناسان فناورى اطلاعات بر اين باورند كه از اواخر دهه 1990 ميلادى جهان شاهد يك انقلاب بزرگ و جهانى اطلاعات بوده است. (ر.ك: Panday.net) ولى در يك نگاه گسترده تر، اين در مغرب زمين هم مطرح بوده كه عنوان كل قرن را به خود اختصاص داده است. اين هم به اين دليل است كه افراد بشر هر اندازه هم توسعه نايافته يا در جوامع ابتدايى ساكن باشند، ابزارهاى ريزش اطلاعات چنان فراگير و گسترده شده اند كه كسى نمى تواند خود را از زير پوشش و بارش اطلاعات دور بدارد و هيچ كس نمى تواند ادعا كند، حتى در ابتدايى ترين و دورافتاده ترين جوامع، جلوه هايى از ريزش و تبادل اطلاعات مطرح نبوده است. يكى از دلايل مهم آن است كه مرزهاى جغرافيايى در هم نورديده شده است; يعنى اكنون ديگر براى بشريت مرز مطرح نيست و جالب آن كه برچيده شدن مرزها هم بيش تر به دليل جنبه اثرگذار فرهنگ است. امروزه كه بحث «فرهنگ جهانى» يا «جهانى سازى فرهنگ» مطرح شده به آن دليل است كه پس از برهه اى كه در آن انديشه «تكثّرگرايى» مطرح بود و اهل انديشه مى گفتند: اين برهه، هنگامه تكثّر فرهنگ ها است، خاطر نشان كردند كه تكثّر فرهنگ ها قدمى بوده براى فاصله گيرى از آن برهه اى كه در آن روابط top - down (از بالا به پايين) بين انسان ها برقرار بوده است. زمانى مى گفتند: كره زمين به دو قسمت تقسيم مى شود كه ما مى گوييم: توسعه يافته و توسعه نيافته. از لحاظ فرهنگى هم مى گفتند: اين ها شهروندهاى فرهنگ برين (High Culture) و آن دسته شهروندان فرهنگ پايين (Low Culture) هستند. بعد گفتند: اين ارتباطات وامدار طبقه بندى هاى دوران استعمار است. وقتى بشر بخواهد به بلوغ فكرى و فرهنگى برسد بايد به جاى تقسيم فرهنگ به فراتر و فروتر بحث فراوانى فرهنگ هاى هم افق (Multiculturalisun) را مطرح كند. فرهنگ فراتر و فروتر از دستاوردهاى پُست مدرنيست ها (فرانوگرا) بود كه به رغم خوبى هايى كه نوگرايى (مدرنيسم) براى بشريت داشت، اما آنچه معيار و الگوى توسعه است، سفيدپوست هاى بالاى طبقه متوسط هستند كه شكل دهنده دانش و فرهنگ، توسعه، تكنولوژى و همه چيز بوده اند. اين تقسيم بندى ابتكار فرانوگراهاست. بعد گفتند: چه كنيم كه از اين برهه بگذريم؟ گفتند: به جاى فرهنگ فراتر و فروتر، از تكثرگرايى فرهنگى بحث كنيم; بگوييم: فرهنگ ها هر كدام در جايگاه خودشان باشند، ولى در تعامل و داد و ستد قرار بگيرند. تكثرگرايى فرهنگى يكى از اولين دغدغه هاى اصلى فرانوگراها بوده است.

وقتى اين ها كثرت گرايى فرهنگى را مطرح كردند، با چالش جديدى مواجه شدند: فرهنگ هايى كه مى خواهند با يكديگر به صورت موزائيك (و هم افق) همزيستى داشته باشند ـ همان طور كه در يك موزائيك اجزاى تشكيل دهنده، سنگ ها و رنگ هاى مختلف هستند، يك تركيب مختلفى هست كه هر جزئى با قرار گرفتن در كنار جزء ديگر يك تركيب سوم را به وجود آورده است. اين جا گفتند: كثرت گرايى فرهنگى دو چهره مى تواند داشته باشد ـ اين بحث را بيش تر مردم شناس ها مطرح كردند ـ گفتند: وقتى چند تا فرهنگ مى خواهند همزيستى داشته باشند، يا بايد بروند در يك ظرف سالاد قرار بگيرند يا بايد بروند در كوره ذوب. كدام يك از اين ها را برمى گزينيد؟ اين ها دو جور مى توانند همزيستى داشته باشند. اين دو اصطلاح را از عرف گرفته اند و خوب هم مى رساند كه چه طور دو جور همزيستى مى توانند داشته باشد. اين ها مى گويند: فرهنگ ها مى توانند مثل اجزاى مختلف يك سالاد كنار هم باشند كه هرچيزى خودش باشد، ولى با تركيبش يك چيز خوش رنگ و خوش مزه درست مى شود به نام سالاد. خوب اين جا مى گويند: «كثرت گرايى» فرهنگى مثل تركيب اجزا در يك ظرف سالاد است. ( Multiculturalismin a salad bowl). تكثّرگرايى در يك ظرف سالاد به اين گونه است كه در آن گوجه، خيار، هويج، قارچ، فلفل سبز و ديگر چيزها هستند; هريك از اين ها در كنار ديگرى براى خودش چيزى است، همگى هم كنار يكديگر چيزى درست كرده اند به نام «سالاد». اما ممكن است اين همزيستى به صورت «كثرت گرايى در يك كوره ذوب آلياژه» باشد. (Multiculturalism in a Melting Pot)(«پات» يعنى: كوره يا پاتيل.) مى گويند در «ميلتين پات» (melting pot) همه عناصر با يكديگر ممزوج مى شوند. در نهايت، دستاوردش مى شود آلياژ. در اين حالت، عناصر ذوب شونده هويّت خود را از دست مى دهند. وقتى هويّتشان را از دست دادند، آن سنتز چيز جديدى است. اين ها مى گويند: هرگاه يكى از اين فرهنگ ها مسلّط باشد ـ مثل HighCulture ـ معمولا آن ها كه ادعاى قدرت برتر بودن دارند، شكل روى قالب مى شوند، و اگر اين جور نباشد، معلوم نيست محصول چيست؟ آلياژى است كه همه چيز هست. يك برايند است كه محصول جديدى است.

مى گويند: اين در هر دو شكلش بى خود است; چون وقتى هيچ فرهنگى غالب نباشد، همه هويت ها از بين رفته است. پس اين چه فايده اى دارد؟ به هر حال، زمانى فراوانى و تنوع فرهنگ ها مطرح است كه هر فرهنگى داد و ستد داشته باشد، وقتى مى خواهد چيزى بدهد بايد خودش خودش باشد تا هويّت اصلى اش باقى بماند و شاخص هايى كه دارد باقى باشد. در عين حال تأثر و ستدى هم دارد.

بعد گفتند همزيستى فرهنگى به صورت «كوره ذوب» نمى شود، بايد به صورت «كاسه سالاد» باشد. (Salad bowl)(كاسه سالاد) اين روزها در بحث جهانى سازى و دهكده جهانى مطرح است كه آن دهكده كدخدا دارد يا بى كدخدا است؟ ظاهراً فرمايش مقام معظّم رهبرى در مسأله جنبش نرم افزارى به اين گستردگى كه شامل داد و ستد فرهنگ ها باشد، نيست.

اما علت آن كه من اين بحث را مطرح كردم اين است كه اولين تلقّى و تداعى در ذهن شنونده پس از شنيدن واژه «نرم افزار»، فرهنگ است. فرهنگ جنبه نرم افزارى بشر در زندگى، در كنار تمدن است. نرم افزارى كه ايشان مى گويند، به گمان من «فرهنگ» است با يك پسوند; آن بحث فرهنگ سازى است: «جنبش نرم افزارى» يعنى آنچه مى تواند بعد نرم افزارى و يا فرهنگى و يا جهت دادن شناختى در جامعه ايجاد كند. يك بخشى از اين جنبش رايانه است و چيزهايى كه در قالب نرم افزارهاى رايانه اى توليد مى شود. ما در اين زمينه خيلى كارهاى زمين مانده داريم، مناطق فراغ ما كم نيست و افسوس كه اين كاستى ها مورد توجه ما نيست. ما تمام تلاش هايى كه در حوزه ـ دست كم ـ كرده ايم اين بوده كه توانسته ايم سخت افزارها يا منابع اوليه و دست اول دينى مان را نرم افزار كنيم و روى لوح هاى فشرده بياوريم، ولى اين نرم افزارها همچنان به عنوان منابع خام دست اول مطرحند. ما با منابع كاربردى كه وارد بازار شوند و سطح عمومى جامعه را پوشش بدهند، با آن جنبشى كه در مغرب زمين اتفاق افتاده كيلومترها فاصله داريم; چون شاخص اصلى آن ها، عصر اطلاعات است و تلاش مى كنند اطلاعات توليدشده خودشان را به هر قيمتى بفروشند. بنابراين، در بازار مصرف گرايى يا در نظريه «مصرف گرايى»، برخلاف آنچه قبلا فقط در زمينه كالاهاى صنعتى و تكنولوژى مطرح بود، امروز بيش ترين دغدغه ها بر كالاهاى فرهنگى و نرم افزارى هستند. امروزه از اقتصاد دانش (knowledge economy) و فروش دانش و فناورى در شكل نرم افزارى آن صحبت مى شود.

معرفت: منظور از نرم افزارهاى اسلامى و دينى چيست؟

دكتر شاملى: مثلا كارهايى كه حوزه در زمينه نرم افزارى بر روى منابع و اطلاعات دينى انجام داده است ـ به فرض ـ بيست تا سى دى منابع اسلامى است كه به درد دين شناسان و كارشناسان دينى مى خورد. با سى دى هاى بازى يا سى دى هايى كه اطلاعات مربوط به سن نوجوانى را ارائه داده باشند، خيلى فاصله داريم. پس بخش هاى زمين مانده زيادى داريم. اما غربى ها در اين زمينه سرمايه گذارى هاى كلانى كرده اند. گذشته از نرم افزارى كردن منابع دست اول، كارهاى بسيارى در حد توليد انبوه انجام داده اند; توليداتى كه اكنون همه جوامع، از جمله جامعه ما را در برگرفته اند. وقتى مى گوييم «جنبش نرم افزارى»، نبايد خودمان را محدود به بحث نرم افزارى و رايانه اى بكنيم، ولى چون شاخصش بيش تر كارهاى رايانه اى است، ما از اين جا شروع كرديم. به گمان من منظور مقام معظم رهبرى توليد كتاب، ادبيات و متون درسى، سينما، موسيقى و جنبه هايى است كه بُعد نرم افزارى را در قالب رايانه و غير آن پر مى كنند. ما در اين زمينه، خوب كار نكرده ايم. اين جنبش نرم افزارى به معناى «جنبش فرهنگ سازى» است. تلاش براى دستيابى به فناورى نوين انتقال و درونى سازى ارزش يا پاسداشت از ارزش هاى دينى درونى شده!

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif