اعتماد به نفس حاصل عزت نفس است
من برای اعتماد به نفس سه مرحله قائلم:
▪ اول اعتماد به نفس حاصل از نادانی،
▪ دوم عدم اعتماد به نفس حاصل از آگاهی به نادانی
▪ سوم اعتماد به نفس حاصل دانایی.
خیلیها را دیدهام که ظاهرا مشکلی با خود و با زندگی ندارند، بخصوص در سن نوجوانی و جوانی. چیزی برای خجالت کشیدن یا شرمنده بودن در زندگیشان نیست. مجبور نیستند به کسی بگویند ببخشید. هنگام بحث و مجادله گویی همیشه حق با آنهاست. از همه مهمتر هرگز احساس گناه نمیکنند. احساس گناه بدترین آفت اعتماد به نفس است. از اینکه به دیگران احترام نگذارند یا حتی بیاحترامی کنند ابایی ندارند. هنگام حرف زدن لازم نیست حرفشان را سبک سنگین کنند و از نتیجه آن هرگز خجالت زده و شرمگین نمیشوند.
سالها فکر میکردم این گونه آدمها دارای اعتماد به نفس و شجاعت هستند، اما بالاخره فهمیدم که اعتماد به نفس آنها حاصل نادانی و جهالت و پایین بودن سطح آگاهی شان است. آنها نمیدانند که زشت هستند و نمیدانند زیبایی چیست. خود را میبینند و بس و چون نمیدانند میزان نادانی شان چقدر است، مشکلی با خود ندارند و این به ظاهر حداقل برای من اعتماد به نفس به نظر میآمد.
و اما دسته دوم در مقابل به نظر آدمهای ضعیفی میآیند و گه گاه مورد تمسخر دسته اول نیز قرار میگیرند و من بعدها فهمیدم آنها که ضعف اعتماد به نفس دارند از انسانهای دسته اول برتر هستند، چراکه آنها به ضعفها و نواقص و زشتیهای خود آگاه گشتهاند و این خیلی با ارزش است، اما مشکل آنها اکنون این است که تواناییها و ارزشهای خود را درنیافتهاند و نمیدانند هر کرمیکه در پیله خود فرو میرود روزی پروانهای زیبا خواهد شد.
مشکل بزرگ و اصلی افراد گروه دوم این است که عزت نفس ندارند و احساس گناه میکنند. آنها زود خجالت زده میشوند و در لاک دفاعی فرو میروند.
برعکس افراد گروه اول بیشتر حالت تهاجمی دارند یا همواره در حال انتقاد و تمسخر دیگران هستند. آنها در هر موردی نظر میدهند گویی که در همه علوم کارشناس هستند.
افراد گروه سوم کسانی هستند که بر جهل خود واقف گشتهاند و راه دانایی پیش گرفتهاند. برخی صاحب قدرت و دانش و ثروت میشوند و بعضی علاوه بر اینها به فروتنی نیز میرسند.
اگر این اعتماد به نفس همراه با عشق و فروتنی باشد، بسیار سازنده و مثبت است و اگر به غرور و تحقیر دیگران منجر شود به نوعی نتیجه یک نادانی بزرگتر است.
اعتماد به نفس در کل حاصل عزت نفس است. ما به جای احساس گناه و سرزنش خویشتن (به خاطر کاستیها و اشتباهاتمان) باید احساس مسوولیت را جایگزین کنیم و علاوه بر دوست داشتن خودمان (عزت نفس) دیگران را هم به همان میزان با ارزش بشماریم و دوست بداریم (عشق و فروتنی)
برای اینکه بر ارزشهای خود واقف شویم و به عزت نفس برسیم، باید شناخت و آگاهی پیدا کنیم و تجربه کسب کنیم.
به علاوه دانستن یک مهارت مثل نواختن یک ساز یا دانستن یک هنر یا یک زبان یا هر مهارت دیگری که برای اطرافیان ما جالب باشد میتواند در رشد اعتماد به نفس ما بسیار موثر باشد.
آنان که با زشت جلوه دادن دیگران سعی در زیبا دیدن خود میکننند به جایی نخواهند رسید. بعضیها سعی میکنند همیشه در میان افراد ضعیفتر و فقیرتر و کم سوادتر و پایینتر از خود باشند تا بدین گونه احساس بزرگی کنند، اما به محض اینکه با فردی برتر از خود برمیخورند دیوار اعتماد به نفسشان فرو میریزد.
▪ اول اعتماد به نفس حاصل از نادانی،
▪ دوم عدم اعتماد به نفس حاصل از آگاهی به نادانی
▪ سوم اعتماد به نفس حاصل دانایی.
خیلیها را دیدهام که ظاهرا مشکلی با خود و با زندگی ندارند، بخصوص در سن نوجوانی و جوانی. چیزی برای خجالت کشیدن یا شرمنده بودن در زندگیشان نیست. مجبور نیستند به کسی بگویند ببخشید. هنگام بحث و مجادله گویی همیشه حق با آنهاست. از همه مهمتر هرگز احساس گناه نمیکنند. احساس گناه بدترین آفت اعتماد به نفس است. از اینکه به دیگران احترام نگذارند یا حتی بیاحترامی کنند ابایی ندارند. هنگام حرف زدن لازم نیست حرفشان را سبک سنگین کنند و از نتیجه آن هرگز خجالت زده و شرمگین نمیشوند.
سالها فکر میکردم این گونه آدمها دارای اعتماد به نفس و شجاعت هستند، اما بالاخره فهمیدم که اعتماد به نفس آنها حاصل نادانی و جهالت و پایین بودن سطح آگاهی شان است. آنها نمیدانند که زشت هستند و نمیدانند زیبایی چیست. خود را میبینند و بس و چون نمیدانند میزان نادانی شان چقدر است، مشکلی با خود ندارند و این به ظاهر حداقل برای من اعتماد به نفس به نظر میآمد.
و اما دسته دوم در مقابل به نظر آدمهای ضعیفی میآیند و گه گاه مورد تمسخر دسته اول نیز قرار میگیرند و من بعدها فهمیدم آنها که ضعف اعتماد به نفس دارند از انسانهای دسته اول برتر هستند، چراکه آنها به ضعفها و نواقص و زشتیهای خود آگاه گشتهاند و این خیلی با ارزش است، اما مشکل آنها اکنون این است که تواناییها و ارزشهای خود را درنیافتهاند و نمیدانند هر کرمیکه در پیله خود فرو میرود روزی پروانهای زیبا خواهد شد.
مشکل بزرگ و اصلی افراد گروه دوم این است که عزت نفس ندارند و احساس گناه میکنند. آنها زود خجالت زده میشوند و در لاک دفاعی فرو میروند.
برعکس افراد گروه اول بیشتر حالت تهاجمی دارند یا همواره در حال انتقاد و تمسخر دیگران هستند. آنها در هر موردی نظر میدهند گویی که در همه علوم کارشناس هستند.
افراد گروه سوم کسانی هستند که بر جهل خود واقف گشتهاند و راه دانایی پیش گرفتهاند. برخی صاحب قدرت و دانش و ثروت میشوند و بعضی علاوه بر اینها به فروتنی نیز میرسند.
اگر این اعتماد به نفس همراه با عشق و فروتنی باشد، بسیار سازنده و مثبت است و اگر به غرور و تحقیر دیگران منجر شود به نوعی نتیجه یک نادانی بزرگتر است.
اعتماد به نفس در کل حاصل عزت نفس است. ما به جای احساس گناه و سرزنش خویشتن (به خاطر کاستیها و اشتباهاتمان) باید احساس مسوولیت را جایگزین کنیم و علاوه بر دوست داشتن خودمان (عزت نفس) دیگران را هم به همان میزان با ارزش بشماریم و دوست بداریم (عشق و فروتنی)
برای اینکه بر ارزشهای خود واقف شویم و به عزت نفس برسیم، باید شناخت و آگاهی پیدا کنیم و تجربه کسب کنیم.
به علاوه دانستن یک مهارت مثل نواختن یک ساز یا دانستن یک هنر یا یک زبان یا هر مهارت دیگری که برای اطرافیان ما جالب باشد میتواند در رشد اعتماد به نفس ما بسیار موثر باشد.
آنان که با زشت جلوه دادن دیگران سعی در زیبا دیدن خود میکننند به جایی نخواهند رسید. بعضیها سعی میکنند همیشه در میان افراد ضعیفتر و فقیرتر و کم سوادتر و پایینتر از خود باشند تا بدین گونه احساس بزرگی کنند، اما به محض اینکه با فردی برتر از خود برمیخورند دیوار اعتماد به نفسشان فرو میریزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر