از «انتقاد به نفس» تا «اعتمادبه نفس»
اعتماد به نفس، مقولهای است که برای تک تک انسانها از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زمانیکه صحبت از استرس و تنشهای فراوان به میان میآید، اعتماد به نفس معمولاً یکی از خصوصیات افراد حرفهای به شمار میرود. بنابراین، این سؤال مطرح میشود، که چگونه میتوان به طور واقعی، اعتماد به نفس را ایجاد کرد؟
یکی از جنبههایی که میتوان از آن منظر به اعتماد به نفس نگاه کرد، این است که هر فرد در خلوت و تنهایی، با خودش چگونه صحبت میکند. به طور تقریبی هر فرد به طور روزانه در حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ مرتبه کارهای فردیاش را ارزشیابی میکند. متاسفانه برای بیشتر افراد، این ارزیابیها با آنچه از خودشان انتظار دارند، فاصله بسیار زیادی دارد و بیشتر ارزشیابیها شکل انتقاد به خود میگیرند.
تحقیقات گویای این مطلب هستند که در یک فرد معمولی، ۸۰ درصد از این ارزیابیها جنبه منفی دارند و تنها ۲۰ درصد از آنها مثبت هستند.
اگر یک اشتباه معمولی کرده باشید، حداقل ۴۵ دقیقه در مورد آن خودتان را سرزنش میکنید: «واقعاً احمقانه بود، نمیتوانم باور کنم که این حرف از دهان من درآمده باشد، همه آنها داشتند مرا نگاه میکردند، احتمالاً وقتی امشب به خانه بروند، همهشان در مورد من صحبت خواهند کرد!»
اگر هم کارتان در این حد، بد نبوده باشد، باز هم یک منشی مخصوص پروندههای کارهای اشتباه دارید که در قسمت ذهن، مشغول به فعالیت هستند. در این مواقع او دست به کار میشود و فایلهای قبلی را چک میکند: «اجازه بدهید که موارد قبلی را بررسی کنم، بله فکر میکنم شما احمق هستید! در حقیقت هر روز بدتر از روز گذشته عمل میکنید، آن روزی را به یاد میآورم که....» بیشتر ما تبحر خاصی در کوچک شمردن خودمان داریم و کمتر قادریم که احساس خوبی در خودمان ایجاد کنیم.
حتی اگر زمانی از راه برسد که خودتان را به خاطر کار خوبی که انجام دادهاید مورد تشویق قرار دهید، باز هم این امر برای مدت زمان زیادی به طول نمیانجامد. ما معمولاً عادت کردهایم که ارزش موفقیت هایمان را دست کم بگیریم: «من خوش شانس بودم!» و یا «همه چیز به زمان مربوط میشود، من باید این کار را یک هفته پیش انجام میدادم!» و «شاید فرد دیگری میتوانست این کار را خیلی بهتر از من انجام دهد.»
آخرین باری که کار خوبی انجام دادید و از شدت خوشحالی نتوانستید پلک بر روی هم بگذارید به چه زمانی باز میگردد؟ شاید هیچ وقت!
البته هر چند از درون، خودمان را انتقاد میکنیم، اما در عین حال سعی میکنیم که در پیش روی دیگران خود را به بهترین نحو جلوه دهیم. معمولاً طوری خودمان را نشان میدهیم که دیگران احساس کنند ما در حدود ۹۰ درصد در کارهایمان به صورت مفید و مؤثر عمل میکنیم و در پیشروی آنها قبول میکنیم که انجام اشتباههای گاه و بیگاه، از خصوصیات انسانها به شمار میرود. شاید بتوانید دیگران را فریب دهید، اما نمیتوانید خودتان را فریب دهید. زمانیکه شما چیزهایی را که از خودتان میدانید با چیزی که دیگران در جمع از شما میدانند، مقایسه میکنید، درست در آن زمان است که احساس شکست عمیقی به شما دست میدهد. زمانیکه به سمت انتقاد فردی روی میآورید، نهایتاً به دنبال عزیزان، شرکا، دوستان و رؤسایی میگردید که حس اعتماد به نفسی را که ندارید به شما هدیه کنند. متاسفانه در شرایطی که شما اعتماد به نفس خودتان را در گرو سخنان دیگران بگذارید، آن وقت کنترل شخصی از دست شما خارج شده و دیگران آن را کنترل خواهند کرد. اگر آنها از تایید کردن شما دست بردارند، آنگاه به شما احساس بیفایدگی دست خواهد داد، اعتماد به نفستان از هم پاشیده شده و احساس وابستگی بیشتری میکنید.
شما باید از ادبیات درستی برای صحبت با خود استفاده کنید. شاید اینطور بگویید که : «تو این کار را انجام دادی؟ تو احمقی! آیا کسی تو را دید؟ بله تو را دیدند! آیا آنها میدانند که من تو را میشناسم؟ منظورم این است که یاد آن زمانی افتادم که......» چه کسی یک همچین دوستی میخواهد؟ درون شما این استحقاق را دارد که به خوبی با آن رفتار کنید. یاد بگیرید که فضایی را به اشتباهاتتان نیز اختصاص دهید و آنها را به عنوان تجربه در مراحل بعدی زندگی به کار بندید.
هر چند اشتباه، جزیی از زندگی است، اما ما باید راههایی را پیدا کنیم که بدون ضربه زدن به استعدادهایمان تنها از انتقادهای سازنده بهره بگیریم. طوری به انتقاد کردن نگاه کنید که گویی قصد دارید به عنوان اطلاعاتی در زمینه بهبود اوضاع و به موفقیت رساندن خودتان استفاده کنید. هدف شما محکوم کردن و یا سرزنش نفستان نیست؛ بلکه باید به وسیله انتقاد، برای آینده خودتان یک پشتیبان محکم درست کنید که به شما اجازه دهد که فردا خیلی موثرتر از امروز عمل کنید! شما مانند رانندهای هستید که سوار اتومبیلی در حال پیشروی به جلو است و در آن هیچ گونه ترمزی وجود ندارد. اگر شما وقت زیادی را صرف نگاه کردن به آینه عقب بکنید، ممکن است به درختی که در مقابلتان وجود دارد برخورد کنید. در حقیقت به همین دلیل است که آینه عقب خیلی کوچکتر از آینه جلو است. تمرکزتان را از آینه عقب بردارید و بیشتر بر روی آینه جلو تمرکز کنید.
قبول اینکه یکبار در زندگی اشتباه کردید، خیلی راحتتر و بهتر از این است که قبول کنید خودتان یک اشتباه هستید.
پس از اینکه مشکل به خصوصی را شناسایی کردید، میتوانید با مطرح کردن ۲ پرسش از خودتان بیش از پیش بر روی آیندهتان تمرکز کنید: اول چه کاری میتوانید برای تصحیح مشکل انجام دهید؟ اگر هر گونه عمل سازنده و یا عذرخواهی میتواند مشکل شما را حل کند، زمانی را فقط به این کار اختصاص دهید و پرسش دوم که مهمتر هم هست: اگر قرار است در آینده مجدداً چنین مشکل مشابهی برایتان رخ دهد، چگونه قصد دارید آن را کنترل کنید؟ اگر شما یک دوست و یا همکار با معرفت و ارزشمند دارید، میتوانید از او کمک بگیرید و مشورت بخواهید. اگر هم ندارید، عقاید خود را روی یک کاغذ بنویسید و این سؤالات را از خودتان بپرسید و حتیالامکان از انتقادهای شخصی خودداری کنید. زمانی که از گذشته خود چیزهایی یاد بگیرید و روی استراتژیهای جدید تمرکز کنید، میتوانید به راحتی در بازی زندگی موفق شوید.
اعتماد به نفس زمانی در شما ایجاد میشود که بتوانید از اشتباهات خود درس بگیرید و آنها را کنار بگذارید تا به موفقیت دست پیدا کنید. به چالشی که در مورد یاد گرفتن از اشتباهات فردی مطرح میشود، خوش آمد بگویید چرا که آنها مانند شنریزههایی هستند که شما را آماده تغییر میکنند و سبب میشوند تا قدمهای بعدی را محکمتر بردارید. سعی کنید در پایان هر روز خودتان را ارزیابی کرده و میزان کارایی خودتان را تخمین بزنید. از تقویم شخصی برای ضبط موفقیتهای خود استفاده کنید، ممکن است شما برنده باشید و خودتان هم متوجه نشوید و یا به زودی از یادتان برود بنابراین یادداشت کردن را از خاطر فراموش نکنید.
اعتماد به نفس، مقولهای است که برای تک تک انسانها از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زمانیکه صحبت از استرس و تنشهای فراوان به میان میآید، اعتماد به نفس معمولاً یکی از خصوصیات افراد حرفهای به شمار میرود. بنابراین، این سؤال مطرح میشود، که چگونه میتوان به طور واقعی، اعتماد به نفس را ایجاد کرد؟
یکی از جنبههایی که میتوان از آن منظر به اعتماد به نفس نگاه کرد، این است که هر فرد در خلوت و تنهایی، با خودش چگونه صحبت میکند. به طور تقریبی هر فرد به طور روزانه در حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ مرتبه کارهای فردیاش را ارزشیابی میکند. متاسفانه برای بیشتر افراد، این ارزیابیها با آنچه از خودشان انتظار دارند، فاصله بسیار زیادی دارد و بیشتر ارزشیابیها شکل انتقاد به خود میگیرند.
تحقیقات گویای این مطلب هستند که در یک فرد معمولی، ۸۰ درصد از این ارزیابیها جنبه منفی دارند و تنها ۲۰ درصد از آنها مثبت هستند.
اگر یک اشتباه معمولی کرده باشید، حداقل ۴۵ دقیقه در مورد آن خودتان را سرزنش میکنید: «واقعاً احمقانه بود، نمیتوانم باور کنم که این حرف از دهان من درآمده باشد، همه آنها داشتند مرا نگاه میکردند، احتمالاً وقتی امشب به خانه بروند، همهشان در مورد من صحبت خواهند کرد!»
اگر هم کارتان در این حد، بد نبوده باشد، باز هم یک منشی مخصوص پروندههای کارهای اشتباه دارید که در قسمت ذهن، مشغول به فعالیت هستند. در این مواقع او دست به کار میشود و فایلهای قبلی را چک میکند: «اجازه بدهید که موارد قبلی را بررسی کنم، بله فکر میکنم شما احمق هستید! در حقیقت هر روز بدتر از روز گذشته عمل میکنید، آن روزی را به یاد میآورم که....» بیشتر ما تبحر خاصی در کوچک شمردن خودمان داریم و کمتر قادریم که احساس خوبی در خودمان ایجاد کنیم.
حتی اگر زمانی از راه برسد که خودتان را به خاطر کار خوبی که انجام دادهاید مورد تشویق قرار دهید، باز هم این امر برای مدت زمان زیادی به طول نمیانجامد. ما معمولاً عادت کردهایم که ارزش موفقیت هایمان را دست کم بگیریم: «من خوش شانس بودم!» و یا «همه چیز به زمان مربوط میشود، من باید این کار را یک هفته پیش انجام میدادم!» و «شاید فرد دیگری میتوانست این کار را خیلی بهتر از من انجام دهد.»
آخرین باری که کار خوبی انجام دادید و از شدت خوشحالی نتوانستید پلک بر روی هم بگذارید به چه زمانی باز میگردد؟ شاید هیچ وقت!
البته هر چند از درون، خودمان را انتقاد میکنیم، اما در عین حال سعی میکنیم که در پیش روی دیگران خود را به بهترین نحو جلوه دهیم. معمولاً طوری خودمان را نشان میدهیم که دیگران احساس کنند ما در حدود ۹۰ درصد در کارهایمان به صورت مفید و مؤثر عمل میکنیم و در پیشروی آنها قبول میکنیم که انجام اشتباههای گاه و بیگاه، از خصوصیات انسانها به شمار میرود. شاید بتوانید دیگران را فریب دهید، اما نمیتوانید خودتان را فریب دهید. زمانیکه شما چیزهایی را که از خودتان میدانید با چیزی که دیگران در جمع از شما میدانند، مقایسه میکنید، درست در آن زمان است که احساس شکست عمیقی به شما دست میدهد. زمانیکه به سمت انتقاد فردی روی میآورید، نهایتاً به دنبال عزیزان، شرکا، دوستان و رؤسایی میگردید که حس اعتماد به نفسی را که ندارید به شما هدیه کنند. متاسفانه در شرایطی که شما اعتماد به نفس خودتان را در گرو سخنان دیگران بگذارید، آن وقت کنترل شخصی از دست شما خارج شده و دیگران آن را کنترل خواهند کرد. اگر آنها از تایید کردن شما دست بردارند، آنگاه به شما احساس بیفایدگی دست خواهد داد، اعتماد به نفستان از هم پاشیده شده و احساس وابستگی بیشتری میکنید.
شما باید از ادبیات درستی برای صحبت با خود استفاده کنید. شاید اینطور بگویید که : «تو این کار را انجام دادی؟ تو احمقی! آیا کسی تو را دید؟ بله تو را دیدند! آیا آنها میدانند که من تو را میشناسم؟ منظورم این است که یاد آن زمانی افتادم که......» چه کسی یک همچین دوستی میخواهد؟ درون شما این استحقاق را دارد که به خوبی با آن رفتار کنید. یاد بگیرید که فضایی را به اشتباهاتتان نیز اختصاص دهید و آنها را به عنوان تجربه در مراحل بعدی زندگی به کار بندید.
هر چند اشتباه، جزیی از زندگی است، اما ما باید راههایی را پیدا کنیم که بدون ضربه زدن به استعدادهایمان تنها از انتقادهای سازنده بهره بگیریم. طوری به انتقاد کردن نگاه کنید که گویی قصد دارید به عنوان اطلاعاتی در زمینه بهبود اوضاع و به موفقیت رساندن خودتان استفاده کنید. هدف شما محکوم کردن و یا سرزنش نفستان نیست؛ بلکه باید به وسیله انتقاد، برای آینده خودتان یک پشتیبان محکم درست کنید که به شما اجازه دهد که فردا خیلی موثرتر از امروز عمل کنید! شما مانند رانندهای هستید که سوار اتومبیلی در حال پیشروی به جلو است و در آن هیچ گونه ترمزی وجود ندارد. اگر شما وقت زیادی را صرف نگاه کردن به آینه عقب بکنید، ممکن است به درختی که در مقابلتان وجود دارد برخورد کنید. در حقیقت به همین دلیل است که آینه عقب خیلی کوچکتر از آینه جلو است. تمرکزتان را از آینه عقب بردارید و بیشتر بر روی آینه جلو تمرکز کنید.
قبول اینکه یکبار در زندگی اشتباه کردید، خیلی راحتتر و بهتر از این است که قبول کنید خودتان یک اشتباه هستید.
پس از اینکه مشکل به خصوصی را شناسایی کردید، میتوانید با مطرح کردن ۲ پرسش از خودتان بیش از پیش بر روی آیندهتان تمرکز کنید: اول چه کاری میتوانید برای تصحیح مشکل انجام دهید؟ اگر هر گونه عمل سازنده و یا عذرخواهی میتواند مشکل شما را حل کند، زمانی را فقط به این کار اختصاص دهید و پرسش دوم که مهمتر هم هست: اگر قرار است در آینده مجدداً چنین مشکل مشابهی برایتان رخ دهد، چگونه قصد دارید آن را کنترل کنید؟ اگر شما یک دوست و یا همکار با معرفت و ارزشمند دارید، میتوانید از او کمک بگیرید و مشورت بخواهید. اگر هم ندارید، عقاید خود را روی یک کاغذ بنویسید و این سؤالات را از خودتان بپرسید و حتیالامکان از انتقادهای شخصی خودداری کنید. زمانی که از گذشته خود چیزهایی یاد بگیرید و روی استراتژیهای جدید تمرکز کنید، میتوانید به راحتی در بازی زندگی موفق شوید.
اعتماد به نفس زمانی در شما ایجاد میشود که بتوانید از اشتباهات خود درس بگیرید و آنها را کنار بگذارید تا به موفقیت دست پیدا کنید. به چالشی که در مورد یاد گرفتن از اشتباهات فردی مطرح میشود، خوش آمد بگویید چرا که آنها مانند شنریزههایی هستند که شما را آماده تغییر میکنند و سبب میشوند تا قدمهای بعدی را محکمتر بردارید. سعی کنید در پایان هر روز خودتان را ارزیابی کرده و میزان کارایی خودتان را تخمین بزنید. از تقویم شخصی برای ضبط موفقیتهای خود استفاده کنید، ممکن است شما برنده باشید و خودتان هم متوجه نشوید و یا به زودی از یادتان برود بنابراین یادداشت کردن را از خاطر فراموش نکنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر