هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) كه به اختصار AIخوانده می شود ، یكی از جذاب ترین شاخه های تحقیقاتی فلسفی است.
پیدایش رایانه در صحنه زندگی بشر تحولات عمده ای را به وجود آورد ، حوزه فلسفه نیز از این تحولات بی نصیب نبوده است. فلاسفه پرسشهای فلسفی زیادی راجع به تفاوت های ذهن انسان با رایانه مطرح كرده اند كه همه آنها به طرح بحث هوش مصنوعی انجامید.
هدف هوش مصنوعی فهم سرشت هوش بشری از راه بررسی ساختار برنامه های رایانه ای و نحوه حل مسائل با رایانه است. به اعتقاد متخصصان این رشته ، این بررسی می تواند نحوه عمل و جزییات هوش بشر را نشان دهد.نخست باید مقصود متخصصان هوش مصنوعی را از اصطلاح هوش Intelligence روشن كنیم ؛ چراكه نگاه آنان نسبت به مقوله هوش و مفاهیم مرتبط مانند عقل ، ذهن و غیره كاملا متفاوت است. امروزه در میان دانشهای موجود ، اصطلاح هوش در روانشناسی بسیار كاربرد دارد و روانشناسان از بهره هوشی افراد و امور مرتبط با آن بحث می كنند. ولی در هوش مصنوعی این اصطلاح كاربردی كاملا متفاوت دارد.
در هوش مصنوعی برای شروع كار ، تعریفی عملی از هوش ارائه می شود. معمولا فلاسفه به تعاریف مفهومی بیشتر رغبت دارند و دوست دارند مفهوم هوش و عقل و غیره را روشن كنند. اما بنا به دلایلی ، متخصصان هوش مصنوعی تعریف عملی را برگزیده اند.
یك دلیل این گزینش به این نكته برمی گردد كه نزاعهای مفهومی ؛ یا نزاع برای تعریف مفاهیم فایده چندانی ندارد و غالبا بی نتیجه پایان می یابد. اگر بخواهیم با تعریف مفاهیم هوش و تفكر رابطه آنها را بیابیم و ببینیم آیا هوش همان تفكر است یا نه ، بیشتر در نزاعی لفظی درگیر خواهیم شد. زیرا بی تردید دو واژه مذكور از لحاظ مفهومی تفاوت دارند و یك چیز را نمی رسانند و ادعای آنان ، تساوی مفهومی این دو واژه نیست.بلكه چنان كه بعدا توضیح خواهیم داد ، به نظر آنان این دو اصطلاح یك حقیقت قابل اندازه گیری را نشان می دهند.
هوش مصنوعی برای حل مساله برنامه خاصی را دنبال می كند. توجه به ویژگی های هوش مصنوعی در مقام استفاده از این نوع برنامه ها سودمند است. ویژگیهائی از میان آنها اهمیت خاصی دارند: بازنمایی نمادین، ویژگی اول این است كه هوش مصنوعی از نمادهای عددی در حل مسائل استفاده می كند. هوش مصنوعی بر پایه دستگاه دوگانی ؛ صفر و یك مسائل را حل می كند. از این رو برخی مخالفان گفته اند مهمترین نقص هوش مصنوعی آن است كه غیر از عدد صفر و یك را نمی فهمد.
به تعبیر دیگر ، رایانه فقط بله یا نه را می فهمد و نمی تواند حالات واسطه بین آن دو را بفهمد.در مقابل طرفداران هوش مصنوعی گفته اند هوش طبیعی (هوش انسان) هم بر پایه دستگاه دوگانی پدیده ها و امور مختلف را می فهمد؛ اگر سلولهای عصبی انسان را بررسی كنیم ، درمی یابیم فهم بشری بر حالت دوگانی استوار شده است و دستگاه عصبی مفاهیم و تصورات را به صورت حالات دوگانی تبدیل می كند.
البته نشان دادن نحوه این تبدیل در مفاهیم و ادراكات پیچیده دشوار است. اما بررسی برنامه های هوش مصنوعی فهم این امر دشوار را آسان كرده است. روش اكتشافی، ویژگی دوم هوش مصنوعی به نوع مسائلی كه حل می كند ، مربوط می شود. این مسائل معمولا راه حل الگوریتمی ندارند. مراد از الگوریتم سلسله ای از مراحل منطقی است كه به حل مساله می انجامد.
هوش این مراحل را گام به گام طی می كند تا به حل مساله دست می یابد. به عبارت دیگر ، در الگوریتم پیمودن این مراحل به طور طبیعی رسیدن به نتیجه را تضمین می كند. مسائلی كه هوش مصنوعی حل می كند ، معمولا راه حل الگوریتمی ندارند ؛ به این معنا كه معمولا نمی توانیم برای حل این مسائل الگوریتمی یا به عبارت دیگر ، سلسله ای از مراحل منطقی را بیابیم كه پیمودن آنها رسیدن به نتیجه را تضمین كند.از این رو، هوش مصنوعی در حل مسائل به روش اكتشافی ؛ یعنی به روشی كه پیمودن آن رسیدن به نتیجه را تضمین نمی كند ، روی می آورد.هوش مصنوعی بر پایه دستگاه دوگانی مسائل را حل می كند مخالفان می گویند مهمترین نقص هوش مصنوعی آن است كه غیر از عدد صفر و یك را نمی فهمد .
در روش اكتشافی راههای متعددی برای حل مساله وجود دارد كه اختیار یكی از آنها باز مجالی برای اختیار دیگر راهها باقی می گذارد و پیمودن یكی از آنها مانع از روی آوردن به بقیه نمی شود. در نتیجه ،برنامه هایی كه راه حل تضمینی دارند جزو برنامه های رایانه ای به شمار نمی آیند.مثلا برنامه های حل معادلات درجه دوم جزو برنامه های رایانه ای به شمار نمی آید ؛ زیرا برای حل آن الگوریتم خاصی وجود دارد.برنامه های بازی شطرنج زمینه پر خیر و بركتی برای هوش مصنوعی بوده است ؛ زیرا روش شناخته شده ای برای تعیین بهترین حركت در مرحله خاصی از این بازی وجود ندارد. زیرا اولا تعداد احتمالات موجود در هر حالتی تا حدی زیاد است كه نمی توان جستجوی كاملی را انجام داد. ثانیا آگاهی ما از منطق حركتهایی كه بازیكنان انجام می دهند ، بسیار اندك است.
این ناآگاهی تا حدی به ناخودآگاهانه بودن این حركتها برمی گردد و البته در برخی موارد هم بازیكنان از روی عمد منطق خود را آشكار نمی كنند.هربرت دریفوس یكی از مخالفان هوش مصنوعی با توجه به نكته فوق ادعا كرده است كه هیچ برنامه ای برای رسیدن به سطح یك بازیگر خوب شطرنج وجود ندارد. اما ظهور برنامه های پیشرفته شطرنج از سال ۱۹۸۵ به بعد خطای ادعای دریفوس را روشن ساخت.
روزنامه ابرار
منبع : آفتاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر