۶.۱۰.۱۳۸۹

به نام.......؟

به نام.......؟



هی فلانی می دانی......؟ می گویند رسم زندگی چنین است......آره ، رسم زندگی اینه که بسوزی و دم نزنی.

رسم زندگی اینه که هیچ وقت اونی رو که دوستش داری کنارت نباشه،رسم زندگی نامردیه،رسم زندگی بی وفاییه......زندگی منم یکی از این رسم هاست....یه رسمی که باهاش سوختم و دم نزدم.....

یه رسمی که توی صحنه ی زندگی تا گفتم : نه....گفت: بگیر و هلاکم کرد....کی باور می کرد این دختر یه روزی از عشق متنفر باشه...؟ آهای زندگی می دونستی متنفرو م گرفتارم کردی...می دونستی وفتی این لعنتی بیاد تو زندگیم خامش می شم.....لعنتی......یه واژه ی پنج حرفی برای عشق !

ولی چرا ؟؟! چرا عشق و لعنت ؟

همیشه عشق در برابر تنفر بود که معنی پیدا می کرد ولی امروز سرنوشت عشق رو با این واژه برام معنی کرد....

یادته روز آخر و ..؟؟ 28 اسفند بود....28 اسفند 88....ازم خواستی فراموشت کنم....بهم گفتی حالم خرابه.....گفتی افسرده شدم....گفتی تنهام....گفتی داغونم.....ولی نمی دونستی که با این حرفات داری داغونم می کنی.....تو هیچی نمی دونستی...

گفتم منم تنهام،منم بی کسم.....بیا با هم بشیم دو نفر و تنهایی رو هلاکش کنیم.....

گفتی : نه،برس به زندگیت،برات زوده با یه افسرده هم دردی کنی....گفتی زوده و نفهمیدی شدم یه افسرده......نفهمیدی....!

فرداش عید بود،چی فکر می کردم چی شد؟؟ فکر می کردم بهترین عید سال برای منه.....ولی جز گوشه نشینی و گریه چیزی سهم من نشد....آهای سرنوشت....آهای تقدیر.....مگه من چیکار کرده بودم ؟

من کجای قطب این لعنتی بودم که هربار نزدیکش شدم،دورم کردی؟؟...

تو کدوم رابطه نوشته بود : عشق یعنی دوری؟

تو کدوم فرمول اثبات شده بود دوست دارم یعنی فراموش شو..؟ تو کدوم....؟

همه چیو گذاشتن به پای تقدیر....همه چیو گذاشتن به پای صلاح......گفتن : ولش کن، خودتو عذاب نده، خدا صلاح دونسته ....ای خدا .......چرا؟ .... چرا من ؟ چرا من سوختم و عذاب کشیدم و اونوقت اسمشو گذاشتی صلاح.....؟ چرا ؟ عاشق شدن گناه بود...؟ به کدوم جرم سوختم ؟ به جرم تقدیر ؟

باشه،قبول

ولی من کم نمیارم....فلانی بدون تا آخرش باهاتم و هواتو دارم....نمی ذارم دیگه ایندفعه کسی صلاحتو بخواد.....


هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif