اختلالهای اضطرابی ـ بخش ۱
اختلالات و بیماریهای روانی رنج و لطمات بسیار زیادی را بر افراد جامعه بار میکنند. سیاستگذاری در جهت پیشگیری و درمان هر یک از آنها در رویکردی اخلاقگرایانه و معطوف به جایگاه شخصیت انسانها در فرهنگ اسلامی، از مسوولیتهای انکارناپذیر دولت و اعضای یک جامعهی اسلامی محسوب میشود، از سوی دیگر در یک رویکرد حاکمیتی و معطوف به مصالح جامعهی اسلامی از آنجایی که سیاستگذاری در حوزههای مختلف اجتماعی و فرهنگی وابستگی زیادی به سیاستها و نظریههای حوزه بهداشت روان و همچنین سیاستهای درمانی در این زمینه دارد، میتوان گفت رابطهای بسیار نزدیک میان هدایت و راهبری فرهنگی جامعه و سیاستهای بهداشتی، پیشگیرانه و یا درمانی در حوزهی سلامت روان وجود دارد. در واقع بسیاری از ارزشها و هنجارهای اخلاقی و اسلامی جامعهی ما به دنبال اختلالات و بیماریهای روانی، آسیب دیده و غفلت از این آسیبها نیز خود به مانعی بزرگ در مسیر حفظ میراث ارزشی جامعه تبدیل شده است. از سوی دیگر آسیبهای روانی علاوه بر هزینههای اجتماعی، هزینهها و خسارتهای بزرگ اقتصادیای برای نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آنها در یک رویکرد معطوف به منافع ملی نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. سرویس مسائل راهبردی ایران به مثابه مسوولیتی اخلاقی، معطوف به منافع ملی و همچنین موضوعی در پیوند با مسئله مهندسی فرهنگی پرداختن به سیاستهای سلامت و بهداشت روان را در دستور کار خود قرار داده است. مقالات «مفاهیم روانشناسی» با ادبیاتی ساده مفاهیمی تخصصی را برای خواننده توضیح میدهند که با استفاده از آنها تا حدودی میتوان به ارزیابی سیاستگذاری سلامت روان پرداخت. ● آشنایی با اختلالهای اضطرابی اختلالهای اضطرابی شایعترین اختلالهای روانی هستند و اضطراب از جمله شکایتهای اصلی افراد برای مراجعه به مراکز بهداشت روانی است. میزان بالای خودکشی، مشکلات ارتباطی و عدم کارایی در اجتماع و مشکلات زناشوئی و دهها مشکل دیگر در نتیجهی اضطراب به وجود میآیند و یا تشدید میشوند. از این رو اختلالهای اضطرابی هزینههای سنگینی را به جامعه تحمیل و برای تعداد زیادی از افراد جامعه درد و رنج ایجاد میکنند. هزینههای اقتصادی این اختلالها در سال ۱۹۹۰ در ایالات متحده ۴۲ میلیارد دلار تخمین زده شده است. بنابراین پیشگیری از این اختلالات از اهمیت بسیار بالای اقتصادی و اخلاقیای برخوردار است. از این رو سعی خواهد شد تا در این بخش از سرویس مسائل راهبردی از ابعاد مختلف به اختلالهای اضطرابی نگریسته شود و هدف این است که راهبردهای موثر و سازنده در اختیار مسئولین، متخصصین و افراد جامعه قرار داده شود. اختلالهای اضطرابی از استرسها و نگرانیهای روزمره مثل امتحان، ترافیک، شغل جدید و ... متفاوتند. اختلالهای اضطرابی گستردهتر و مزمنتر هستند و لزوم مداخلهای حرفهای را ایجاب میکنند. به طور کلی این اختلالات در نتیجهی استروسورهای زندگی و حوادث، تاریخچه یادگیری، نوع فرزند پروری، عوامل ژنتیکی یا استرسهای ناشی از بیماری جسمانی ایجاد میشوند. با این وجود همه میدانیم که اضطراب در بسیاری از اوقات کمک کننده است؛ اضطراب افراد را نسبت به محیط شان هوشیار نگه میدارد و در طول تاریخ توانسته است برای بقای نسل انسان و سایر موجودات موثر باشد. اصطلاح اختلال اضطرابی به طور رسمی برای اختلال در عاطفه، فکر، رفتار و فعالیت فیزیولوژیکی اطلاق میشود. پاسخهای هیجانی مثل ترس شدید و احساس خطر، علائم جسمانی مثل کند شدن تنفس، سردی دستها و پاها، احساس سبکی سر یا سرگیجه، تپش قلب، تعریق، لرزش، بیقراری و تنش عضلانی از ویژگیهای اضطراب هستند. به طور کلی میتوان اختلال اضطراب را حالتهای افراطی و نامتناسب ترس، عدم اطمینان، بیم و هراس تلقی کرد. اختلالهای اضطرابی صورتهای مختلفی دارند؛ از نگرانی شدید و افراطی در طول روز تا حملهی شدید وحشتزدگی که انسان را وا میدارد تصور کند که عنقریب خواهد مرد. بین این دو صورت افراطی نیز ترسهای اجتماعی، هراسها، افکار وسواسی که اغلب به اجبارهای عملی منتهی میشوند، رویاها و بازگشت به گذشته پس از ضربههای ناگوار قرار دارند. ● واژهنامه اضطراب برای مطالعهی متون مرتبط با اضطراب به این واژهها برخواهیم خورد. ـ آکروفوبیا (acrophobia): ترس از بلندی ـ ایروفوبیا (aerophobia): ترس از پرواز ـ آگونیست (agonist): دارویی که عمل پیامرسانهای شیمیایی طبیعی بدن را تقلید میکند. ـ آگورا فوبیا (agora phobia): ترس از مکانهای عمومی یا فضاهای باز؛ افراد مبتلا به آگورا فوبیا از بودن در موقعیتهایی که فرار از آنها مشکل باشد یا دریافت کمک به آسانی قابل دسترس نباشد، اجتناب میکنند. این اختلال اغلب همراه با اختلال پنیک تشخیص گذاشته میشود. در زبان فارسی "گذرهراسی" یا "بازارهراسی" هم نامیده میشود. ـ اضطراب (Anxiety): احساس تهدید و ترس که اغلب با علائم جسمانی (مثل تعریق، تنش و تپش قلب) مشخص میشوند. اختلالهای اضطرابی (Anxiety Disorders): گروهی از مشکلات جدی سلامت روانی که قابل درمان بوده و ۱ نفر از هر ۱۰ نفر را گرفتار میکند؛ اختلالهای اضطرابی بهوسیلهی ترکیبی از عوامل زیستی و محیطی ایجاد میشوند. ـ ضد اضطرابها (anxiolytics): داروهایی که برای کاهش علائم اضطراب به کار میروند. ـ رفتار درمانی (behavior therapy): روش درمانی برای افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی، تا این افراد بتوانند پاسخها و الگوهای رفتاری مطلوب را جانشین الگوهای نامطلوب کنند. بنزودیازپینها (benzodiazepines): طبقهای از داروها که عمدتا برای کاهش فشار خون استفاده میشوند. این داروها برای کاهش علائم جسمانی اختلالهای اضطرابی تجویز میشوند. ـ بتا بلوکرها(beta blockers): طبقهای از داروها که عمدتا برای کاهش فشار خون استفاده میشوند. این داروها برای کاهش علائم جسمانی اختلالهای اضطرابی تجویز میشوند. ـ کلاستروفوبیا (Clastro phobia): ترس از فضاهای بسته ـ شناخت درمانی (Cognitive therapy): روش درمانی برای اختلالهای اضطرابی؛ براساس این باور شکل گرفته است که اختلالهای هیجانی به علت تفکرغیرمنطقی ایجاد میشوند. این الگوهای تفکر بهعنوان رفتارهایی در نظر گرفته میشوند که به کمک شناخت درمانی تغییر مییابند. ـ همبودی (Co- morbidity): حالتی که دو یا چند اختلال بهصورت همزمان وجود داشته باشند. ـ افسردگی (depression): اختلال روانشناختی که با غمگینی، نافعال بودن، اشکال در تمرکز و کاهش یا افزایش معنیدار در اشتها و خواب، احساس افسردگی و ناامیدی و گاهاَ با افکار و اعمال خودکشیگرایانه مشخص میشود. ـ مواجهه درمانی (exposure therapy): نوعی از درمان که شامل مواجههی تدریجی بیمار با موقعیتها یا موارد ترسآور میشود. با این درمان به افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی یاد داده میشود که آنها میتوانند با موقعیتی مواجه شوند و نیاز به اجتناب و گریز از آن نداشته باشند. ـ خانواده درمانی (family therapy): تلاشهایی که در جهت کمک به خانوادهی بیمار برای شناخت و مقابله با اختلال و کمک به بهبودی بیمار صورت میگیرد. ـ اختلال اضطراب فراگیر (Generalized Anxiety Disorder – GAD): نگرانی افراطی و غیرمنطقی که مرتبط با بیماری دیگری نیست و بیش از شش ماه تداوم دارد. ـ آمادگی ژنتیکی (genetically predisposed): استعداد یک فرد برای داشتن حالتها یا صفات خاص به خاطر وجود آن دراعضای خانواده. ـ بازدارندههای مونوآمین اکسیداز(MAOIO): ضد افسردگیهای قوی که مواد شیمیایی موجود در سیستم عصب مرکزی را تنظیم میکنند؛ به ندرت بهعنوان خط اول دارودرمانی تجویز میشوند. زیرا ترکیب این دارو با برخی داروها، غذاها و نوشیدنیها واکنشهای خطرناکی را ایجاد میکند. ـ نوروز (Neurosis): اختلال مداومی که ویژگی آن اضطراب و رفتارهای اغراقآمیز برای اجتناب از اضطراب است. افراد مبتلا به این اختلالها از غیرطبیعی بودن این حالتها اطلاع دارند. ـ انتقال دهندهی عصبی (Neurotransmitter): ماده شیمیایی که بهوسیلهی پایانهی سلولهای عصبی رها میشود و باعث انتقال تکانههای عصبی در فضای بین سلولهای عصبی، بافتها یا ارگانها میشود. ـ اختلال وسواسی ـ اجباری (Obsessive – Compulsive Disorder- OCD): حالتی که با افکار تکراری و مداوم (وسواسها) مشخص میشود و معمولا اضطراب یا ترس شدیدی را به دنبال دارد. اغلب این افکار منطبق با واقعیت نیستند. افراد وسواسی احساس اجبار برای انجام آئینها یا اعمال میکنند تا به کاهش اضطراب خود که بهوسیلهی وسواسهای فکری ایجاد میشوند، کمک کنند. آنها میدانند که آئینها یا اعمال اجباری غیرمنطقی هستند، ولی توان توقف آنها را ندارند. ـ اختلال هراس (panic disorder): حالتی که با دورههای زودگذر و شدید اضطراب در زمانهای نامناسب مشخص میشود. افراد مبتلا به اختلال هراس تپش قلب، احساس ضعف، درد سینه و احساس غریبالوقوع بودن مرگ در زمانهایی که هیچ تهدید یا خطر جدی وجود ندارد را تجربه میکنند. این افراد در هنگام حملهها و بین وقوع حمله، اضطراب و رنج زیادی را تجربه میکنند. ـ اختلال استرس پس آسیبی (Posttraumatic stress Disorders – PTSD): حالتی که در نتیجهی تجربه کردن یا شاهد بودن حوادث ناراحت کنندهی غیرمعمول ایجاد میشود. علائم از تجربهی مکرر تروما مثل رویاها یا فلشبکها تا بیحسی هیجانی نوسان دارند و اغلب باعث میشوند تا فرد مبتلا درد و رنج زیادی را تحمل کند. ـ آرامسازی عضلانی پیشرونده (progressive Muscle Relaxation): ایجاد تنش و آرامسازی گروههای مختلف عضلات بدن به شیوهی نظام دار، مثلا شروع آرامسازی از پاها به سمت بالاتنه. این تکنیک درمانی برای تخفیف علائم اختلالهای اضطرابی استفاده میشود. ـ عود (rebound): بازگشت علائم اولیه بیماری یا اختلال، وقتی که درمان قطع میشود. ـ بازدارندههای اختصاصی جذب مجدد سروتونین(SSRI ): طبقهای از داروهای ضد افسردگی که برای درمان اختلالهای اضطرابی به کار برده میشوند. این داروها از طریق افزایش میزان سروتونین موجود در مغز (انتقال دهندهی عصبی که با تنظیم هیجانی ارتباط دارد) موثر واقع میشود. عمدهترین عوارض جانبی این داروها تهوع خفیفی است که معمولا پس از چند هفته کاهش مییابد. بدکنشی جنسی و تاخیر در انزال نیز گزارش شده است. ـ اختلال اضطرابی اجتماعی (فوبی اجتماعی) (Social Anxiety Disorder): تجربهی اضطراب شدید به دلیل مورد قضاوت قرار گرفتن توسط دیگران یا رفتار کردن به شیوهای که منجر به شرمندگی یا تحقیر شود. معمولترین آنها ترس از صحبت کردن در جمع است. ـ فوبی خاص (specific phobia): ترس غیرمنطقی و شدید از یک چیز مثل حشره یا سگ، یا از یک موقعیت مثل پرواز یا فضاهای بسته؛ فوبی ساده و مشخص هم نامیده میشود. ـ ضد افسردگیهای سه حلقهای(TCA): طبقهای از داروهای ضد افسردگی که در برخی از اختلالهای اضطرابی مفید هستند؛ به نظر میرسد این داروها با تنظیم چند انتقال دهندهی عصبی عمل میکنند. این داروها عوارض جانبی مختلفی ایجاد میکنند. ـ علائم ترک (withdrawal symptoms): علائم جسمانی یا روانشناختی مثل تشنج، لرزش، استفراغ، بیخوابی، اضطراب، درد عضلانی و تعریق که با قطع دارویی که وابستگی ایجاد میکند، به وجود میآید. ـ اضطراب سلامتی (health Anxiety): دلواپسی و نگرانی افراطی در مورد سلامت شخصی. افراد مبتلا به این حالتها اعمال و خصوصیات طبیعی بدن را علامت بیماری تعبیر میکنند و منجر به این میشود که فرد اضطراب شدیدی را تجربه و مدام خود را معاینه کند یا از دیگران اطمینان بخواهد. ـ اختلال اضطراب جدایی (sepration anxiety disorder): اضطراب شدید و نامتناسب به خاطر جدایی یا پیشبینی جدا شدن از خانه و شخصی که فرد به آن وابستگی دارد. این اختلال در کودکان تشخیص گذاشته میشود. ـ تقویت مثبت: نیرومند شدن یک رفتار پس از ارائه تقویت کننده مثبت به دنبال آن. ـ تقویت کننده مثبت: محرکی که در تقویت مثبت به دنبال رفتار میآید و آن رانیرومند میسازد. ● شناخت ماهیت اضطراب اضطراب دارای ۳ مولفهی برانگیختگی جسمانی، اجتناب و شناختوارههای منفی است. اغلب اختلالهای اضطرابی در این سه مولفه با یکدیگر مشابهند. برانگیختگی جسمانی ویژگی عمدهی اکثر اختلالهای اضطرابی است. برانگیختگی جسمانی هم با محرکهای درونی و هم با محرکهای بیرونی ایجاد میشود. برای مثال محرکهای برانگیزان در ترسهای افراطی ( فوبیها )، اغلب بیرونی و در اختلال هراس، درونی هستند. در فوبیها ممکن است فرد از ارتفاع و یا حیواناتی مانند سگ، که محرکهایی بیرونی هستند، بترسد و در اختلال هراس فرد از احساسات درونی خود مانند تپش قلب. دومین مولفه اجتناب است، اجتنابها، راهبردهایی هستند که برای کنترل یا کاهش برانگیختگی جسمانی بکارگرفته میشوند. این راهبردها میتوانند رفتاری باشند، مثل فرار از موقعیت یا خوردن مشروب برای کاهش اضطراب و یا شناختی باشند، مثل پرت کردن حواس. عموما این اجتنابها وابسته به موضوع ترس و یا اضطراب هستند و در اغلب موارد شامل هر دو راهبرد شناختی و رفتاری میشوند. افکار و شناختهای منفی و تهدید کننده سومین ویژگی اختلالهای اضطرابی هستند. مولفهی شناختی اضطراب شامل چهار حوزه میشود: ۱) باورهای فاجعهسازی: برای مثال فرد مبتلا به اختلال هراس، تپش قلب را شروع حملهی قلبی تعبیر میکند؛ یا فرد مبتلا به وسواس، آلودگی را مساوی با HIV میداند و یا فرد مبتلا به اضطراب سلامتی، لرزش جزئی دست را شروع بیماری روانی به حساب میآورد. ۲) تجربه ذهنی نداشتن کنترل یا کنترل محدود در مقابل موقعیتهای ترسآور: برای مثال فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر خود را در پیشبینی وکنترل ایمنی و سلامت کودک خود ناتوان ارزیابی میکند یا فردی که در جمع دچار اضطراب میشود، خود را در چنین موقعیتهایی، خارج از کنترل میداند. ۳) گوش به زنگی سومین مولفه در بعد شناختی است. برای مثال، مراقب و گوش به زنگ بودن نشانههای مرتبط با واقعهی آسیبزا، که یکی از علائم بارز اختلال استرس پس آسیبی است. ۴) آخرین مولفه توجه متمرکز بر خود یا تمایل به تمرکز بر موقعیتهای ترس آور است. برای مثال فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی، نشانههای طرد را به صورت انتخابی و گزینشی مورد توجه قرار میدهد. مولفههای شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی که در بالا ذکر شدند با یکدیگر ارتباط دارند و برجستگی آنها در اختلالهای اضطرابی مختلف متفاوت است. ● تجربههای انواع اختلالها و حالتهای اضطرابی ▪ تجربهی اختلال هراس(اختلال اضطرابی پانیک): "حملههای هراس تجربه سختی برای من بود، احساس میکردم از واقعیت جدا شدهام و کنترلم را از دست دادهام. قلبم به شدت میتپید و احساس میکردم که نمیتوانم نفس بکشم و دنیا بر سرم خراب میشد." "حملات من از ۱۰ سال پیش و زمانیکه از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و شغل جدیدی را شروع کردم، آغاز شد. در هتل برای جلسهای رسمی حاضر بودم که دچار حملهی هراس شدم، احساس میکردم که در حال مرگ هستم." "بین حملات احساس وحشت و اضطراب داشتم، نگران بودم که نکند دوباره حملهها به سراغ من بیایند. میترسیدم به مکانهایی که دچار حمله شده بودم وارد شوم، برای دریافت کمک سریعا به جایی پناه میبردم تا از دست حملههای هراس خلاص شوم." ▪ تجربهی اختلال وسواسی ـ اجباری: "کارهایم را با آئین خاصی انجام میدادم، آئینها تمام زندگی مرا تحت تاثیر قرار داده بودند، شمارش کردن، زندگی مرا به گند کشیده بود. موهایم را سه بار میشستم؛ چون عدد ۳ عدد شانسم بود و عدد ۱ عدد بدبختی. مطالعه کردن من ساعتها طول میکشید، چون هنگام مطالعه خطوط پاراگراف را میشمردم. شبها وقتی ساعت را تنظیم میکردم نمیتوانستم آن را روی عددهای خاصی تنظیم کنم." "میدانستم آئینهایی که انجام میدادم، منطقی نیستند. به خاطر آنها احساس شرمندگی میکردم. ولی نمیتوانستم بر آنها غلبه کنم تا اینکه برای درمان مراجعه کردم." "پوشیدن لباس به هنگام صبح برایم مدتها طول میکشید. چون مجبور بودم این کار را به سبک خاصی انجام دهم. وقتی از سبک خاص خودم عدول میکردم، مضطرب میشدم و مجبور بودم دوباره تکرار کنم. اغلب نگران بودم که اگر کارها را به سبک خاصی انجام ندهم والدینم را از دست خواهم داد. فکرهای وحشتناکی به ذهنم میرسید. میدانستم که غیر منطقیاند، ولی مرا شدیدا مضطرب میکرد و باعث میشد تا رفتارهای غیرمنطقی انجام دهم. به خاطر زمان زیادی که برای انجام این آئینها صرف میکردم به بسیاری از کارهای مهم زندگیام نمیرسیدم." ▪ تجربه اختلال استرس پس آسیبی: "پس از گذشت سالها از حادثهی وحشتناکی که برای من و خانوادهام افتاد، وقتی به یاد آن واقعه میافتادم شدیدا ناراحت میشدم. از دیدن و خواندن هرچیزی که خاطرات آن حادثه را برایم زنده میکرد، حذر میکردم. تصویر و هر چیزی که با آن ماجرا تداعی میشد، مرا عذاب میداد. از اینکه فقط من زنده مانده بودم، احساس گناه میکردم. برای مدتی هیچ احساسی در مورد آن ماجرا نداشتم. احساس افسردگی داشتم و منزوی شده بودم. خواب خوبی نداشتم و هر شب کابوس آن روز را میدیدم." ▪ تجربه اختلال اضطراب اجتماعی: "در هر موقعیت اجتماعی احساس ترس میکردم. قبل از اینکه خانه را ترک کنم مضطرب و نگران میشدم و تا وقتی که سرکلاس درس یا مهمانی حاضر شوم، این احساسها شدید و شدیدتر میشد. در این موقعیتها دلپیچه داشتم، قلبم به تندی میزد، کف دستهایم عرق میکرد و باعث میشد تا از دیگران اجتناب کنم." وقتی قرار بود در جاهای شلوغ صحبت کنم، سرخ میشدم و فکر میکردم که همه به من چشم دوختهاند، احساس شرمندگی میکردم و به گوشهای پناه میبردم، نمیتوانستم به صحبت کردن به دیگران فکر کنم. احساس حقارت میکردم و نمیتوانستم در کنار دیگران احساس خوشی داشته باشم." نمیتوانستم سرقرارهایم حاضر شوم. خیلی وقتها سرکلاس درس حاضر نمیشدم. سال اول دانشگاه به مدت یک ترم مرخصی گرفتم. احساس ضعف و شکست میکردم." ▪ تجربه فوبی خاص: "از پرواز میترسیدم، فقط وقتی مجبور بودم با هواپیما مسافرت میرفتم. اگر قرار بود با هواپیما مسافرت کنم از یکماه قبل نگران بودم. وقتی در هواپیما بسته میشد احساس بدی داشتم، قلب به شدت میتپید و عرق میکردم. وقتی هواپیما از زمین بلند میشد، میدانستم که دیگر نمیتوانم از آنجا خارج شوم. وقتی به پرواز فکر میکردم خودم را تجسم میکردم که کنترلم را از دست دادهام و دست و پا میزنم. از سقوط یا تکان هواپیما نمیترسیدم، فقط احساس گرفتار شدن و زندانی بودن مرا میترساند. وقتی در مورد تغییر شغلم فکر میکردم، مدام در این فکر بودم که «آیا باید به خاطر آن سوار هواپیما شوم یا نه؟ » آن روزها فقط به جاهایی مسافرت میکردم که امکان رانندگی با قطار وجود داشت. دوستم از سفر با قطارهای پرسرعت میترسید، ولی قطار مشکلی برای من ایجاد نمیکرد. میدانستم که ترسم از پرواز با هواپیما غیر منطقی است." ▪ تجربه اختلال اضطراب فراگیر: "همیشه یک فرد نگران بودم، تحریک پذیر بودم و نمیتوانستم آرام باشم. زمانهایی نگرانیام به خاطر مسائل خاصی بیشتر میشد و گاهی ثابت بود. روزها با نگرانیهایم زندگی میکردم. درباره آینده، زندگی و شغلم نگران بودم. درباره قرارملاقاتها و آشنا شدن با دیگران نگران بودم. نمیتوانستم بپذیرم که اتفاقهای بدی که خودم را مسئول آنهامیدانستم، اتفاق بیفتند." "وقتی نگرانیهایم در بدترین حالت بود، نمیتوانستم خودم را آرام کنم. سرگیجه داشتم، دلشوره داشتم و احساس کوفتگی در عضلاتم میکردم. به این خاطر کارم را از دست دادم و احساس بدی در آن داشتم و نگران بودم که چرا کارم را از دست دادهام. زندگیام فلاکت بار شده بود تا اینکه تحت درمان قرار گرفتم." "مشکلات زیادی در خواب داشتم، اواسط شب با آنها از خواب بیدار می شدم. حتی برای خواندن روزنامه و رمان نمیتوانستم تمرکز کنم. گاهی احساس میکردم سرم سنگین شده است. قلبم از جا در میآمد و بیشتر و بیشتر نگران میشدم. همیشه تصور میکردم که امور بدتر از آنچه که بودند، اتفاق می افتند. وقتی درد شکم داشتم فکر میکردم که سرطان گرفتهام." ● اختلالات اضطرابی در کودکان اختلالهای اضطرابی خود را در اغلب موارد در سنین پایین نشان میدهند. میزان اختلالهای اضطرابی در کودکان ۱۰ درصد گزارش شده است. یک اختلال آشنا در این خصوص اضطراب جدایی است. اضطراب جدایی با شیوعی در حدود ۵ درصد در کودکان گزارش شده است. علاوه بر این، فوبیها تجربهی آشنایی برای کودکان هستند. ترس از حیوانها، ترس از خون و تزریق، اغلب در دوران کودکی آغاز میشوند. هم چنین بر خلاف آنچه تصور میشد اختلالهایی مانند وسواس حتی در دو سالگی نیز در کودکان گزارش شده است. تجربهی اختلالهای اضطرابی در دوران کودکی متفاوت است. کودکان ممکن است متوجه غیرمنطقی بودن ترسهای خود نشوند یا علائم خود را بیشتر با تحریک پذیری، بی قراری و یا گریه نشان دهند. این موارد در تشخیص اختلالهای اضطرابی در کودکان، باید مورد توجه قرار گیرند. همچنین اختلالهای اضطرابی به غیر از وسواس، در دخترها بیشتر از پسرها مشاهده میشود. بنابراین در تشخیص این اختلالات در کودکان، دلایل ذکر شده در خصوص شیوع بالای اختلالهای اضطرابی نیز باید مورد توجه قرار گیرند. این مساله میتواند تلویحاتی برای پیشگیری از اختلال درکودکان و جنس مونث در پی داشته باشد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد. داشتن اختلال اضطرابی در دوران کودکی و شروع در سنین پایینتر احتمال مزمن بودن، شدت و همبودی با سایر اختلالها را بیشتر میکند و در صورتی که درمان با فاصلهی زیاد از شروع اختلال صورت گیرد، احتمال موفقیت و بهبودی ضعیفتر پیشبینی میشود. معمولا فوبیها، اضطراب جدایی و اضطراب اجتماعی بیشتر در سنین پایینتر نمود پیدا میکنند. سایر اختلالها مثل وسواس نیز با میزان کمتر، ولی در کودکی تجربه میشوند. اختلال هراس در سنین بالاتر و معمولا در دههی سوم عمر تجربه میشود. با این وجود همانطورکه در قسمت عوامل خطرپذیری ذکر شد، ارتباط بین تجربههای کودکی و اختلالهای اضطرابی بسیار بالاست. برای مثال داشتن اختلال اضطراب جدایی احتمال ابتلا به اضطراب اجتماعی، اختلال هراس و افسردگی را بیشتر میکند. همچنین تجربههای آسیبزای کودکی یکی از عوامل ابتلا به اختلال استرس پس آسیبی و سایر اختلالهای روانی است. ● اختلالات اضطرابی در زنها به طور کلی اختلالهای اضطرابی در زنها بیشتر از مردها گزارش شده است. شیوع اغلب اختلالهای اضطرابی در زنها دو برابر مردهاست. دو اسثتثنا برای این مساله اختلال وسواس فکری - عملی و اختلال اضطراب اجتماعی است که به نظر میرسد تفاوت چندانی در بین دو جنس نداشته باشند. علل مختلفی برای تفاوت جنسی در تجربه اضطرابها گزارش شده است. ـ نخست اینکه دانشمندان معتقدند زنها آسیبپذیری شناختی بالایی در مقایسه با مردان دارند. برای مثال حس کنترل ناپذیری و سبک اسنادی بدبینانه در زنها بیشتر مشاهده میشود. ـ مسالهی دوم مربوط به تجربههای منفی زندگی است. زنها بیشتر از مردها احتمال دارد که در کودکی وقایع ناگواری مثل سوء استفاده جسمی، جنسی یا عاطفی را تجربه کنند. ـ علت سوم مربوط به آمادگیهای زیستی است. زنها استعداد بیولوژیک بیشتری برای ابتلا به اختلالهای اضطرابی دارند. ـ دلیل بعدی مربوط به تاریخچهی یادگیری است. زنها در جریان تحول یاد میگیرند که در مواجهه با رویدادهای استرسزا احساسها و عواطف خود را درون سازی کنند، بعضی از واکنشهای آنها با اضطراب یا غمگینی بیان میشود. در مقابل، مردها به برونسازی میپردازند. برای مثال مردها بیشتر احتمال دارد که با پرخاشگری و بزه علائم خود را نشان دهند. و دلیل آخر میتواند به خاطر مراجعهی بیشتر زنان به مراکز درمانی برای دریافت خدمات بهداشتی باشد. مردها در مقابل برای رفع یا کاهش اضطراب کمتر مراجعه میکنند و به مواد و داروها پناه میبرند. ترکیب این علتها و دلایلی که هنوز ناشناخته ماندهاند، زنها را بیشتر مستعد تجربه اضطراب میکنند. این مساله میتواند تلویحاتی را برای مداخله و پیشگیری از اختلالهای اضطرابی داشته باشد که در ادامه به آنها پرداخته میشود. |
تدوین: ابوالفضل محمدی دانشجوی دکترای روانشناسی بالینی انستیتو روانپزشکی تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران ) |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر