اختلالهای اضطرابی ـ بخش ۳
اختلالات و بیماریهای روانی رنج و لطمات بسیار زیادی را بر افراد جامعه بار میکنند. سیاستگذاری در جهت پیشگیری و درمان هر یک از آنها در رویکردی اخلاقگرایانه و معطوف به جایگاه شخصیت انسانها در فرهنگ اسلامی، از مسوولیتهای انکارناپذیر دولت و اعضای یک جامعهی اسلامی محسوب میشود، از سوی دیگر در یک رویکرد حاکمیتی و معطوف به مصالح جامعهی اسلامی از آنجایی که سیاستگذاری در حوزههای مختلف اجتماعی و فرهنگی وابستگی زیادی به سیاستها و نظریههای حوزه بهداشت روان و همچنین سیاستهای درمانی در این زمینه دارد، میتوان گفت رابطهای بسیار نزدیک میان هدایت و راهبری فرهنگی جامعه و سیاستهای بهداشتی، پیشگیرانه و یا درمانی در حوزهی سلامت روان وجود دارد. در واقع بسیاری از ارزشها و هنجارهای اخلاقی و اسلامی جامعهی ما به دنبال اختلالات و بیماریهای روانی، آسیب دیده و غفلت از این آسیبها نیز خود به مانعی بزرگ در مسیر حفظ میراث ارزشی جامعه تبدیل شده است. از سوی دیگر آسیبهای روانی علاوه بر هزینههای اجتماعی، هزینهها و خسارتهای بزرگ اقتصادیای برای نظام به دنبال خواهد داشت و پرداختن به آنها در یک رویکرد معطوف به منافع ملی نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. سرویس مسائل راهبردی ایران به مثابه مسوولیتی اخلاقی، معطوف به منافع ملی و همچنین موضوعی در پیوند با مسئله مهندسی فرهنگی، پرداختن به سیاستهای سلامت و بهداشت روان را در دستور کار خود قرار داده است. ● تعریف پیشگیری و انطباق آن با پیشگیری از اضطراب بارها و بارها این جمله را شنیدهایم و یا به کار بردهایم : "پیشگیری بهتر از درمان است" و مدتهاست به این نتیجه رسیدهایم که در حوزههای مختلف بهداشت، پیشگیری؛ بهتر، کمهزینهتر و به نفع فرد و جامعه است. این ایده اما با تاخیر در حوزهی سلامت روان نیز وارد شده است. ارتقای بهداشت روان از سوی سازمانهای بینالمللی و ملی مورد تأکید قرار گرفته است، اما روشن است که دانش نظری و مهارت عملی در حوزههای مختلف سلامت روان نیز برای دستیابی به آنچه هدف ماست، ضرورت دارد. کمیتهی پیشگیری از اختلالهای روانی موسسهی پزشکی، پیشگیری را به صورت زیر تعریف کرده است: "مداخلهای که قبل از شروع اختلال صورت میگیرد." این تعریف از پیشگیری باعث شد تا طبقهبندی سنتی از مدلهای پیشگیری، که توسط کمیسیون بیماریهای مزمن ارائه شده بود، تغییر یابد. این کمیسیون در سال ۱۹۵۷ پیشگیری را در سه طبقهی اولیه، ثانویه و ثالثیه قرار میداد. پیشگیری اولیه با هدف کاهش بروز بیماری یا اختلال در بین جمعیت سالم صورت میگیرد. پیشگیری ثانویه به منظور کاهش شیوع در بین افرادی که دچار مشکل هستند، اعمال میشود و پیشگیری ثالثیه نیز ناتوانیها وعواقب مرتبط با مشکلات را هدف قرار میدهد. نظام طبقهبندی جدید که در سال ۱۹۹۴ توسط موسسه پزشکی مطرح شد، پیشگیری را در سه سطح جامع، انتخابی و مشخص قرار میدهد. پیشگیری جامع کل جمعیت سالم جامعه را هدف قرار میدهد. پیشگیری انتخابی افرادی را که در معرض خطر ابتلا به اختلال هستند، به عنوان جمعیت هدف انتخاب میکند و پیشگیری مشخص مداخلاتی را به اشخاصی که دارای علائم پیش بالینی اختلال هستند، ارائه میدهد. طبقهبندی جدید جزئیات بیشتری را در بر دارد و همانطور که مشخص است، مداخلات بعد از بروز اختلال را پیشگیری در نظر نمیگیرد. هر دوی این نظامهای طبقهبندی نقاط ضعف و قوت خود را دارند که در این مختصر مجال پرداختن به آنها وجود ندارد. پیشگیری اولیه و جامع در یک سطح قرار میگیرند. پیشگیری ثانویه هم سطح با پیشگیری انتخابی و مشخص است و پیشگیری ثالثیه با آنچه پیشگیری خاص یا پیشگیری از عود یا همبودی نامیده میشود، معادل است. نکته قابل توجه اینکه، نظامهای طبقهبندی مذکورعموما منطبق با بیماریهای جسمانی است و چنین تمایزی در اختلالهای روانی و اضطراب به آسانی صورت نمیگیرد. برای مثال تمایز پیشگیری انتخابی و مشخص در مورد اختلالهای اضطرابی چندان روشن نیست. زیرا علائم خطرپذیری و علائم پیش بالینی ( تمایز پیشگیری انتخابی و مشخص ) به آسانی قابل تشخیص نیستند. برای مثال شناختهای منفی که از آنها به عنوان مولفهی سوم اضطراب یاد شد، میتوانند هم به عنوان عوامل خطرپذیری و هم نشانههای پیش بالینی لحاظ شوند. از این جهت، ارائهی مدلهای اختصاصی در زمینهی پیشگیری از اختلالهای هیجانی به ویژه در حیطهی پیشگیری از اضطراب ضروری مینماید. دوزآ و دابسون که تاکنون جامعترین منبع پیشگیری از اضطراب و افسردگی را ویراستاری کردهاند، عقیده دارند که با وجود قدمهای بزرگی که در درمان اختلالهای اضطراب و افسردگی برداشته شده است، اما این واقعیت تلخ حقیقت دارد که در شناخت عوامل خطر و آسیب پذیری به این اختلالها شاهد رشد و موفقیت نبودهایم. از دید آنها اکنون زمان آن فرا رسیده است که با استفاده از مدلهای درمانی موجود، دانش فعلی در زمینهی عوامل حفاظتی و خطرپذیری؛ در حوزهی پیشگیری به کار گرفته شود. اولین پژوهش در زمینهی پیشگیری از اضطراب در سال۱۹۴۲ گزارش شده است. اما پژوهشها و تلاشهای جدی در زمینه پیشگیری از اضطراب و اختلالهای آن طی دو دهه گذشته انجام شده است. مرور این پژوهشها و مطالعات در کتاب " پیشگیری از اضطراب و افسردگی" ، که توسط انتشارات انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۰۴ چاپ شده ، آمده است. ● اهمیت پیشگیری از اختلالهای اضطرابی ▪ شیوع بالا اختلالهای اضطرابی شایعترین اختلالهای روانی هستند. شیوع سالانهی اختلالهای اضطرابی، ۱۷ درصد و شیوع طول عمر آنها تا ۲۵ درصد گزارش شده است. این میزانها از شیوع اختلالهای خلقی و اختلالهای وابسته به مواد بیشتر بوده است. ▪ نحوهی شیوع میزان شیوع اختلالهای اضطرابی در زنها، به جز اختلال وسواسی ـ اجباری و فوبی اجتماعی که در دو جنس برابر است، بیشتر است. شیوع سالانه اختلالهای اضطرابی در کودکان ۱۰ درصد گزارش شده است و بیشتر به اضطراب جدایی و فوبیهای خاص مربوط میشود. اختلالهای اضطرابی در دخترها نیز بیشتر از پسرهاست، به جز اختلال وسواسی ـ اجباری که میزان آن در دو جنس برابر بوده و گاه سن شروع در پسرها بیشتر است. یکی از ویژگیهای اختلال اضطراب این است که ماهیت بروز آن در جریان رشد تغییر میکند، اما آنچه مشخص است تجربهی احساسات منفی ناشی از اضطراب است که جلوههای گوناگون به خود میگیرد و گاه محتوای آن تغییر مییابد. علاوه بر شیوع بالای اختلالهای اضطراب عواملی که ضرورت و اهمیت پیشگیری را بیشتر میکنند؛ مزمن بودن، عود مکرر و بازگشت این اختلالهاست. درصد بهبودی بدون درمان، برای این اختلالها پایین است. ۸۸ درصد طی ۹ سال پیگیری همچنان علائم اختلال را داشتهاند. سن شروع اغلب اختلالهای اضطرابی پایین است و شروع اختلال در دوران کودکی، شدت بالا و مقاوم بودن اختلال را میرساند. برای مثال اختلال اضطراب جدایی در دوران کودکی با احتمال بالای افسردگی، فوبی اجتماعی و اختلال هراس همراه است. ● همبودی(همزمان و متوالی) اختلالهای اضطرابی با افسردگی همبودی اختلالهای اضطرابی با افسردگی بیش از ۵۰ درصد گزارش شده است و در اغلب موارد این اختلالهای اضطرابی هستند که مقدم بر افسردگیاند. همبودی اضطراب و افسردگی در طول عمر ۷۶ درصد است. دانشمندان از مدتها پیش از این مساله آگاه بودند. پروفسور دابسون همبستگی بین اضطراب و افسردگی را با استفاده از مقیاسهای خود گزارشی، ۶۱/۰ اعلام کرد. میزان این همبستگی تا ۹۰ درصد نیز در پژوهشهای مختلف گزارش شده است. اخیرا راهنمای آماری و تشخیصی اختلالهای روانی ( ویراست چهارم، متن بازنگری شده ) درسال ۲۰۰۰، ملاکهای پژوهشی اختلال مختلط اضطراب و افسردگی را به صورت جداگانه در این کتابچه آورده است. این تشخیص، ملاکهای زیر را در یک دورهی زمانی یک ماهه شامل میشود: خلق ملالت بار، مستمر یا عود کننده که با ۴ یا تعداد بیشتری از علائم زیر مشخص میشود: اشکال در تمرکز، اختلال خواب، خستگی یا نیروی کم، تحریکپذیری، زود به گریه افتادن، نگرانی، ترصد بیش از حد، در انتظار بدترین بودن، یاس و بدبینی نافذ در مورد آینده و احترام به نفس پایین و احساس بی ارزشی. این ملاکهای تشخیصی توجه ویژه به این موضوع را میرساند. علاوه بر همبودی همزمان اضطراب و افسردگی ، همبودی متوالی بین این دو اختلال نیز بسیار بالاست. به عبارت دیگر احتمال اینکه اختلالهای اضطرابی در آینده منجر یا منتهی به افسردگی شوند، بسیار زیاد است. برای مثال پژوهشها نشان داده است که اختلال اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر همبودی متوالی بالایی با افسردگی دارند. پژوهشهایی نیز در ارتباط با اختلال وسواسی ـ اجباری و استرس پس آسیبی به نتیجهی مشابه رسیدهاند. به نظر میرسد اضطراب مزمن منجر به احترام به نفس پایین میشود که عاملی برای آسیب پذیری برای افسردگی است. علاوه بر این، همانطور که گفته شد اجتناب یکی از مولفههای اضطراب است. اجتناب باعث کاهش تقویت مثبت در زندگی میشود. کاهش تقویت منجر به درماندگی میشود. درماندگی نیز به ناامیدی میانجامد که از مشخصههای اصلی افسردگی است. لذا به نظر می رسد اضطرابهای مفرط به عنوان عامل خطرپذیری برای افسردگی هستند. از جمله علل همبودی بالای افسردگی و اضطراب عبارتند از: اشتراک تعداد زیادی از علائم اضطراب و افسردگی، آسیب پذیری مشترک روانشناختی ژنتیکی و بیولوژیکی بین اضطراب و افسردگی؛ همبستگی بالا بین ابزارهای اضطراب و افسردگی و ترغیب نظامهای تشخیصی به همبودی با ارائهی تشخیصهای چندگانه. برای مثال پژوهشگران عاطفهی منفی، کنترل ناپذیری، پیشبینی ناپذیری و حس کنترل شخصی و خودکارآمدی پایین را بهعنوان عوامل آسیبپذیری مشترک برای اضطراب و افسردگی مطرح کردهاند. همبودی بالای اضطراب و افسردگی میتواند تلویحاتی برای درمان و پیشگیری از این اختلالها داشته باشد. تقدم اختلالهای اضطرابی بر افسردگی ضرورت مداخله در زمینهی اختلالهای اضطرابی را میرساند. درمان و پیشگیری از اضطراب به کاهش افسردگی که یکی از مشکلات جدی سلامت روان است، منجر خواهد شد. به نظر میرسد شناخت، آسیب شناسی، درمان و پیشگیری از اضطراب و افسردگی نیازمند پژوهشهای بیشتری است و امید میرود که منجر به ارتقای سلامت روان در جمعیت عمومی و افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی شود. ● رابطهی اختلالهای اضطرابی با اختلالهای دیگر اختلالهای اضطراب همچنین با اختلالهای خواب، وابستگی به الکل و مواد و ... رابطهی تنگاتنگی دارند. این در حالی است که فقط ۲۰ درصد این افراد طی ۱۲ ماه و ۴۰ درصد آنها در طول عمر برای دریافت خدمات درمانی مراجعه میکنند. ● خسارت بسیار بالای اختلالهای اضطرابی اختلالهای اضطرابی هزینههای بسیار بالایی بر جامعه تحمیل میکنند. بسیاری از خسارتهای اختلالهای اضطراب به صورت غیرمستقیم بر جامعه تحمیل میشوند. برای مثال خسارتهای اقتصادی این اختلالها در سال ۱۹۹۰ در ایالات متحده ۴۲ میلیارد دلار تخمین زده شده است. بیکاری، مشکلات شغلی، تحصیلی، مشکلات در روابط بین فردی و خانواده در بسیاری از تحقیقات گزارش شده است. تمام این موارد، همچنین کمبود متخصصین مربوطه در اغلب نقاط کشور، ضرورت سیاستگذاری در جهت پیشگیری از این اختلال روانی در کشور ما را دو چندان میکند. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر