مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته میشد، به نام حشیشیها (حشاشین) معروف بود که ریشهٔ کلمهٔ Assassin در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله میدانستند و به خود اجازه میدادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند .در واقع هدف آنها فقط و فقط گسترش فرقهٔ اسماعیلیه بود و آنها فقط مخالفان خود را که خطر ناک میدیدند میکشتند.در واقع آنها آخرین سلاح خود را قتل میدانستند که در مجموع ۵۰ نفر از سران و پادشاهان و دشمنان خود را کشتند. آنها هیچ گاه از زهر و تیر استفاده نمیکردند و هیچ گاه از پشت به کسی خنجر نمیزدند اگر چه گاهی اوقات گرفتار مامورین میشدند یا کار آنها با زهر و تیر راحت تر میشد. این فرقه در ده سطح طراحی شده بود و به افراد در سطوح پایینتر گفته میشد که قرآن علاوه بر معنای ظاهری معانی عمیق تر و نهفتهای نیز دارد. پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد. در آخرین سطح (امامت)، فرد همه چیز را حتی تجربههای شخصی خویش را تنها در صورتی میپذیرد که عقل بر آن حکم دهد. عقاید بدین حد سخت گیرانه تنها در عدهای از اندیشههای بودایی دیده میشود. حسن صباح عقیده داشت همهٔ افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و بنابراین بیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت.گفته میشود که زمانی که امیر ارسلان تاش پیکهایی فرستاد تا حسن صباح را تسلیم کند،سیدنا به سه تن از فداییانش دستور داد تا یکی خود را زیر آب خفه کند(این مورددر بعضی منابع ذکر شده)و دیگری کاردی بر قلب خود بزند و دیگری نیز خود را از بالای قلعه به پایین پرت کند که این مورد باعث عقب نشینی نیروهای سلطان شده بود. در مورد زندگی حسن صباح افسانههای زیادی وجود دارد.یعضی موارد نیز به اشتباه به او نسبت داده میشوند.مانند فرمان قیامه القیامه(یا قیام قیامت) که در زمان حسن (ملقب به علی ذکره السلام)داده شده بود و نباید او را با حسن صباح اشتباه گرفت،بلکه او جانشین محمد پسر کیا امید بود.در واقع شعار ابن صباح علیکم بالقلاع بود. بسیاری از سازمانهای زیرزمینی مانند Illuminati و Free Masons شیفتهٔ حسن صباح و سازماندهی او بودهاند. در بعضی منابع از حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظامالملک به عنوان سه یار دبستانی یاد شدهاست.
طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا مینمودند. اما دشمنانشان آنها را ملحد (کافر,این کلمه اسم مفعول کلمه ی لحد است و علت این که مسلمانان اسماعیلیان را ملحد می خواندند این بود که گمان می بردند پذیرفتن عقاید اسماعیلیان مانند آن است که انسان خود را دفن کند و سنگ لحد را بروی خود بگزارد) مینامیدند.تحقیق و پژوهش دربارهٔ این فرقه . مخصوصا باطنیان الموت کار دشواری است.زیرا باید مطالب را از بین صدها لعن و نفرین و تشویق و تعریف دریافت. علت نامیده شدن آنها به باطنی دو مورد ذکر شده:1. چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی میکردند به باطنی معروف شدند.
1. آنها معتقد بودند که آنچه را که در دینشان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت میکنند و بنابراین باطنی نامیده شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر