دهه 1980 چون نمایشی سحر انگیز بر صحنه دنیا به نقطه پایان خود رسید. در ها باز شدند و همه دولتهای کمونیستی از میان رفتند. پوسته دنیای کهنه شکسته شد و اجزای آهنی سیاه رنگ آن در فضا رها گردید.مردی که میراث استالین و لنین را واژگون ساخت، در سال 1931 در دهکده کوچک پریولنوی واقع در جنوب جمهوری فدراتیو روسیه چشم به جهن گشود. پدربزرگ وی برای سازماندهی یک مزرعه اشترکی (اصل کار استالین) تلاش فراوان به عمل آورد.میخائل جوان وقتی در سال 1950 یعنی پنج سال پس از پایان جنگ (آلمان ها)، برای تحصیل به مسکو عزیمت نمود، مشاهده کرد که «همه چیز به خرابه ای مبدل گردیده است». در دانشگاه ایالتی مسکو به تحصیل در رشته حقوق پرداخت،به سمت آیین استالین گرایش یافت و در همان سالها به یکی از همکلاسانش با نام ریزا ماکیمونا تیتورنکو دل باخت. آنها در سال 1954 با یکدیگر ازدواج کردند.
هنگام تحصیل در رشته حقوق در خود علاقه شدیدی نسبت به سیاست احساس می کرد.پس از بازگشت به استاوروپل، جزو اعضای برجسته حزب بود و در سال 1970 بعنوان اولین منشی ایالتی انتخاب گردید. او توجه حامین اصلی حزب را به خود معطوف و در سال 1978 با لئونید برژنف(رئیس حزب) ملاقات کرد و کمتر از یک ماه پس از آن تصمیم گرفته شد، از او به عنوان یکی از مهره های اصلی استفاده شود.دوران تصدی اندروپوف بسیار کوتاه بود و پس از مرگ وی در سال 1984 گارد قدیمی حزب در آخرین عملکرد کونستانیتن چرنکوی 72 ساله را به عنوان دبیر اصلی حزب انتخاب کرد. چرنکو در طول همین سالها به قدری بیمار بود که بیشتر گورباچف (معاون وی) قدرت سیاسی حکومت بر کشور را در دست داشت.در مارس 1985، از نظر اداری دبیر اصلی حزب انتخاب شد. کمی پس از آن روسیه دو اصل خط مشی جدید گورباچف یعنی همان گلسنوست (glasnost) و پرستوریکا ((perestroika را فراگرفت. گلسنوست یا «فضای باز سیاسی» برای اولین بر آزادی مطبوعات و مردم در بیان مشکلات اجنماعی تأکید می کرد. خط مشی دوم به معنای «اصلاحات» بز لحاظ عملی کار بسیار سختی بود.وی در ابتدا احساس می کرد که با جایگزین کردن افراد کارآمد به جای مسؤولین بی کفایت، پرداخت پاداشهای قابل ملاحظه برای بهره وری بیشتر و تقلیل دادن مصرف مشروبات الکلی می تواند ساختار جدیدی را به وجود آورد.دو سال بعد دریافت که مشکلات عمیق تر از آن است که به نظر می رسید. گورباچف در روابط خود با اروپای شرقی بسیار موفق بود.مدتهای زیادی حاکمام این سرزمین ها تصور می کردند که خشونت برادران بزرگتر آنها در مسکو جایگزین حقانیت سیاسی و لنینیستی شده است، ولی ناگهان مرد شماره یک کاخ کرملین اعلام نمود که از آنها حمایت نخواهد کرد و این رژیم ها خود باید در جستجوی راهی برای ارتباط با مردم خویش باشند.از این رو واقعه شگفت انگیز سال 1989 که طی آن فروپاشی دولتهای کمونیستی اروپای شرقی مانند مجارستان،آلمان شرقی، چکسلواکی و حتی بلغارستان یکی پس از دیگری، به وقوع پیوست.
گورباچف با مشکلاتی که خود در پی اصلاحات به وجود آورده بود، مواجه شده است.اتحاد شوری در پی تغییرات قطعی،معلق بود. وقتی در تعطیلات به سر می برد، توسط عده ای دستگیر و رندانی گردید. تردیدهای زیادی در بین کودتاچیان مشاهده می شد، به طوری که آنها در دستگیری و حبس بوریس بلتسین نیز با شکست مواجه شدند. آری! پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی! زمانی که گورباچف به مسکو بازگشت،بلتسین در رأس نیروهای اصلاح طلب قرار گرفته بود.گورباچف از پست خود استعفا داد. در آواخر سال 1991 پرچم اتحاد شوروی از فراز کرملین پایین آورده شد و پرچم روسیه جایگزین آن شد. گورباچف در ادامه با ایراد سخنرانی های مختلف در پی محبوبیت بود، اما تاریخ او را فراموش کرده بود و در انتخابات1996 با طرفداران کمی مواجه شد. وقتی بوریس بلتسین بر بالای تانک رفت و برضد کودتاچیان شعار داد و مأمورین از به گلوله بستن او خودداری کردند و گریختند،کسی چه می دانست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر