۵.۰۹.۱۳۸۹

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني

در تاريخ علم ايران به كمتر كسي به اندازه خازني ستم و بي‌توجهي شده است. خازني مي‌توانست از پيشگامان توسعه علمي و فني در ايران باشد؛ اما همچو بسياري از مواقع، دانش او يا به فراموشي سپرده شد و يا از آن به منظور گسترش خرافات و ترويج جهل استفاده شد.

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني، دانشمند علم حيل (مكانيك) و اخترشناس بزرگ سده پنجم و ششم هجري، خدمتكار و خادم خزانه‌دار دربار سلجوقي مرو در خراسان بود. شهر مرو در آن زمان يكي از پايگاه‌هاي بزرگ علمي ايران بشمار مي‌رفته است و «ياقوت حموي» از هشت كتابخانه آن نام مي‌برد كه يكي از آنها بنام «عزيزيه» به تنهايي دوازده هزار كتاب در اختيار داشته است. او بدون اينكه هيچگونه امتياز يا اعتبار خانوادگي يا علمي داشته باشد، بدون اينكه مدارج شاگرد و استادي را سپري كند و حتي بدون اينكه از لحاظ شغلي نيازي به دانستن داشته باشد؛ به دلخواه و ميل قلبي خود، فرصت‌هاي روزانه را صرف آموختن مكانيك و اخترشناسي مي‌كند.

هنگامي كه خيام بزرگ و ديگر دانشمندان همكارش در عصر ملكشاه سلجوقي و به فرمان او، آغاز به تنظيم و احياي نظام گاهشماري خورشيدي ايراني مي‌كنند؛ خازني نيز بطور مستقل و بدون ارتباط با آنان به همين محاسبات مي‌پردازد و از جمله شيوه پيشنهادي خود در محاسبه نوروز يا نخستين روز سال را براي آنان به اصفهان مي‌فرستد. جالب اينكه خيام ، قاعده محاسباتي ایشان مي‌پذيرد و بكار مي‌بندد.

خازني نتيجه تمامي آن محاسبات و شيوه‌هاي خود را در كتابي به نام «زيج سنجري» ثبت مي‌كند و در اين زيج، همچنين به بررسي گاهشماري هندي، سغدي، عبري، يزدگردي و سلوكي مي‌پردازد. او توابع مثلثاتي با تفاضل‌هاي اول و دوم را با دقت سه رقم محاسبه مي‌كند. در بخش‌هاي متنوعي به محاسبه مسئله تعديل زمان، مسير و زمان حركت‌هاي خورشيد، ماه، ستارگان و سيارات (گاه با دقت يك ثالثه)، جدول‌هاي پيش‌بيني خورشيدگرفتگي و ماه گرفتگي، و نيز جداولي در پيش‌بيني زمان پيدايي و خط‌سير «كيد»ها (دنباله‌دارها) مي‌پردازد. نوشته‌هاي خازني نشان مي‌دهد كه او همواره به دنبال شيوه‌هاي نوين و دقيق‌تر در رصد و محاسبه بوده و صرفاً تكراركننده محاسبات پيشينيان نبوده است. عليرغم اينكه نسخه‌هاي خطي كاملي از زيج سنجري وجود دارد، اما تاكنون اين كتاب مهم و بي‌نظير خازني در ايران منتشر نشده است.

خازني در بخش ديگري از فعاليت‌هاي علمي و شايد تحت تأثير شغل ارباب خود، به ابداع و اختراع يك ترازوي آبي براي اندازه‌گيري جرم حجمي مواد و ميزان خلوص آلياژها مي‌پردازد. او شيوه‌هاي سنجش و ساخت ترازوي خود را در كتابي به نام «ميزان‌الحكمه» شرح مي‌دهد و شخصاً نمونه‌اي از آنرا براي دربار مرو مي‌سازد. در دايره‌المعارف «زندگينامه دانشمندان جهان» (چاپ نيويورك، ترجمه فارسي گزيده‌اي از آن زيرنظر استاد احمد بيرشك) نقل شده است كه: «برآورد اهميت خازني كاري است دشوار. ترازوي آبي او جاي ترديد باقي نمي‌گذارد كه او در زمره بزرگترين سازندگان ابزارهاي علمي در همه اعصار شمرده مي‌شود. در علم حيل كتاب ديگري شناخته نشده است كه سنت كتاب ميزان‌الحكمه را ادامه داده باشد. پس از آن، علم اوزان تبديل به كاردستي اشخاصي شد كه ترازوهاي ساده مي‌ساختند و از آن پس، اين رشته از سنت علمي خود بيرون رفت.»

خازني بارها پيشنهادهاي دربار براي پست و مقام‌هاي حكومتي را رد مي‌كند و ترجيح مي‌دهد در مقام يك دانشمند مستقل باقي‌ بماند. اما سرنوشت او بس غم‌انگيز است: كاركنان دربار كه وجود چنين ترازوي شگفتي را برملاكننده تقلب‌هاي خود مي‌دانستند، آنرا به آتش مي‌كشند و خازني از غصه ترازو، دق مي‌كند و مي‌ميرد. به همين سادگي!

بي‌ترديد، رنج و غصه خازني تنها از نابودشدن ابزار اندازه‌گيري جرم حجمي نبوده است؛ چرا كه مي‌توانسته نمونه‌اي ديگري از آنرا بسازد. رنج او در واقع از جايگاه و وضعيت علمي جامعه‌اي بوده كه هيچگاه امثال او نمي‌توانسته‌اند برنامه‌هاي علمي خود را عملي سازند. جامعه‌اي كه محاسبات نجومي او را تنها در پيشگويي و فال‌بيني و عوام‌فريبي بكار مي‌بستند.

اما اين همه داستان غم‌انگيز ما نيست؛ غم‌انگيزترين بخش آن در اينست كه خازني نمي‌داند هنوز هم پس نهصدسال از زمان نگارش «زيج سنجري»، ما علاقه‌اي به خواندن آن نداريم و حتي آنرا چاپ و منتشر نكرده‌ايم. هنوز هم پس از نهصد سال، «ميزان‌الحكمه» را نيز چاپ و منتشر نكرده‌ايم (جز گزيده‌اي به همت استاد تقي بينش) چرا كه علاقه‌اي به خواندن و آگاهي از آن نداريم، در حاليكه ده‌ها سال از انتشار آن در مصر مي‌گذرد. اما آنگاه كه اروپاييان، دانشمندان ايراني را، شخصيتي عرب معرفي مي‌كنند، رگ غيرت و غرورمان به جوش و خروش مي‌آيد. هنوز هم جواناني كه داستان ارشميدس را بارها و بارها در كتاب‌هاي درسي و رسانه‌هاي گروهي خوانده‌اند، با نام و دستاورد خازني بيگانه هستند، چرا كه هرگز نخواسته‌ايم دستكم در كنار آشنايي با بزرگان جهان، فرزندان خود را با دانشمندان ايراني نيز آشنا كنيم. دوستداران نجوم در ايران حاضرند با كمال ميل به سرگرمي‌هايي همچو تماشا و ردگيري «فهرست مسيه» بپردازند، اما هيچ علاقه‌اي به «فهرست خازني» ندارند و اصلاً خبري از اين فهرست ندارند. ما بدون توجه جدي به علم و تاريخ علم به كجا مي‌شتابيم؟ تنها با «استفاده صرف از دستاوردهاي علمي ديگران» (و آنهم ناقص) به كجا خواهيم رسيد؟

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif