۶.۱۰.۱۳۸۹

چرا مسافر روزه‏اش باطل است و نمازش شکسته؟!

چرا مسافر روزه‏اش باطل است و نمازش شکسته؟!

چرا با وجود آثار مفید روزه، مسافران نمى‏توانند روزه بگیرند؟به ویژه آن که فلسفه شکسته شدن نماز و بطلان روزه مسافر، تخفیف به حال اوست

و در روایات از آن به هدیه الهى تعبیر شده است


و در قرآن کریم، بعد از بیان این حکم مى‏فرماید: "اگر روزه بگیرند، براى آنان بهتر است."

روزه، ابعاد گوناگونى داشته، آثار مثبت فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان دارد. تلطیف روح، تقویت اراده، کنترل غرایز و تقلیل آنها، تقویت روحیه ایثار و نوع‏دوستى از مهم‏ترین تأثیرات اخلاقى و تربیتى روزه است و علاوه بر آن که روزه براى بیمارى‏هاى جسمى و روانى، آثار بهداشتى و درمانى فراوانى دارد، با وجود این، این آثار مخصوصاً در بعد معنوى و قرب الى الله، زمانى تحقق مى‏یابد که این عبادت با شرایط آن صورت پذیرد که از جمله این شرایط، در سفر نبودن است.

این که چرا عبادت خداى متعال که راه سعادت بشر است، مشروط به شرایط خاصى شده است و یا با پیشرفت و فناورى وسایل حمل و نقل، آیا هنوز این شرایط معتبر است یا نه و نیز تفسیر آیات روزه، موضوع بحث ماست.

پرسش 1. فلسفه شکسته شدن نماز چیست و چرا عبادت خداوند مشروط به شرایطى است؟

نماز شکسته از احکام امتنانى و تسهیلى خداوند براى مسافران است؛ اما این که چرا براى عبادت خداوند، شرایطى مقرر شده است، توجه به نکات ذیل مفید است:

الف) تمام عبادات و شرایط آنها توقیفى و تعبدى است؛ یعنى، از سوى خداوند است و هیچ کس حق کاستى و افزودن به آن را ندارد؛ پس همه این شرایط، از سوى خداوند است.

ب) خداوند بهتر از هر کس مى‏داند که راه وصول و تقرب به او چیست و چگونه مى‏توان بهتر به او نزدیک شد و به سعادت و کمال رسید. بنابراین اگر او جزء و شرطى را قرار داده و یا چیزى را حذف کرده، بر اساس مصالحى است که بسیارى از آنها فراتر از توان درک عقل بشرى است و تنها خداوند بدان آگاه است.

ج) عبادات به عنوان وسیله‏اى براى نیل به کمال در نظر گرفته شده است؛ از این رو قرآن کریم مى‏فرماید: «یا أیها الذین آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛1 اى انسان‏هاى مؤمن! با استعانت از نماز و روزه به خدا نزدیک شوید.» در همه اعمال عبادى، قصد قربت شرط است. گرچه نیت امرى است قلبى، ولى وقتى همان نیت را با عبارات و الفاظ بیان مى‏کنیم، مى‏گوییم: "قربة الى الله"، یعنى این عبادت‏ها را به عنوان وسیله‏اى براى تقرب به پیشگاه حضرت حق ـ تبارک و تعالى ـ انجام مى‏دهیم.

پس این عبادات، زمانى نقش وسیله تقرب به خدا را ایفا مى‏کنند که با شرایط آن صورت گیرد. خداى متعال مى‏فرماید: نماز باید براى یاد من مى‏باشد (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِى2) و در عین حال تذکر مى‏دهد که «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى؛3 در حال مستى نزدیک نماز نشوید»؛ زیرا چنین نمازى غفلت‏زدا و نزدیک کننده بشر به خدا نیست و نمازگزار با چنین حالتى حضور قلب ندارد و نمى‏داند که چه مى‏کند. ازاین‏رو در ادامه همین آیه، در مقام تعلیل حکم مى‏فرماید: «حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون.» 4

علت بسیارى از نابسامانى‏ها در جوامع اسلامى، این است که عبادت‏هاى مسلمانان روح ندارد و در حقیقت نماز و روزه بسیارى از آنان روح ندارد، وگرنه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»5 در حالى که وجود بسیارى از مفاسد فردى و اجتماعى در جوامع اسلامى، غیرقابل انکار است (گرچه نسبت آن با آن چه که در جوامع غیرالهى و غیردینى است به مراتب بسیار کمتر است).

آیة‏الله مصباح یزدى در این زمینه مى‏نویسد:

«رکن مهم همه عبادات، نیت و قصد قربت است و این رکن، مخصوص به نماز نیست؛ بلکه هر عمل عبادى، باید "قربة الى الله" انجام شود و داعى بر انجام آن اطاعت خدا باشد؛ چون پرستش با دل انسان بستگى دارد و به عبارت دیگر، عبادت از افعال و عناوین قصدى است. چنان که هرگونه خم شدنى علامت تعظیم نیست؛ زیرا ممکن است به قصد مسخره کردن باشد، عبادت هم صرف حرکات و سکنات یا اذکار و اوراد نیست؛ بلکه باید به خاطر اطاعت امر خدا باشد؛ پس نمازى که براى تمرین و یاد گرفتن خوانده مى‏شود، یا براى ریا و خودنمایى یا از روى نفاق و ترس از مسلمانان یا جلب توجه ایشان، عبادت حقیقى نیست ... .»6

شاید این پرسش مطرح شود که چرا خداى متعال، تقرب به خودش را با صرف اقدام بندگان به یک عمل عبادى با هر شکل و قالب و شرایطى که انجام شود، قرار نداده است؛ بلکه این تقرب با شرایط خاص حاصل مى‏شود؟ پاسخ آن ـ همان طور که آیة‏الله مصباح یزدى نوشته‏اند ـ این است:

«حکمت این که خداى متعال خواسته است مردم از راه اسباب عادى به مقاصدشان برسند، این است که در راه تحصیل اسباب، هزاران وسیله آزمایش و تکامل اختیارى براى انسان‏ها پیش مى‏آید که هرگز در گوشه مسجد و معبد حاصل نمى‏شود؛ چنان که بارها گفته شد، غرض از آفریده شدن انسان در این جهان مادى، همان است که با اختیار و انتخاب خود راه کمال را بپیماید و اساسا کمال حقیقى انسان، همان است که از راه اختیار حاصل مى‏شود و انتخاب و اختیار، میدان عمل آزاد و راه‏هاى متعدد و وسایل گوناگون آزمایش لازم دارد و هر قدر زمینه آزمایش بیشتر باشد، امکان تکامل انسانى بیشتر خواهد بود. این است که خداى متعال به انسان امر فرموده به کار و کوشش و تلاش و فعالیت بپردازد تا در زمینه‏هاى مختلف، آزمایش خود را بدهد، و کمال اختیارى خویش را به دست آورد (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)7 وگرنه خداوند عاجز نبود که روزى هر بنده‏اى را به وسیله مائده آسمانى نازل کند ...»؛8 یعنى، کمال ما در گرو رفتارهاى اختیارى ماست و اختیارى بودن رفتار، متوقف بر این است که گزینه‏هاى مختلف باشد که یکى از آنها صحیح یا بهترین باشد و همین که یکى صحیح یا بهترین است، به این معناست که شرط خاصى براى قبولى یا کمال آن عبادت گذاشته‏ایم.9

پرسش2. گرچه خداى متعال بر اساس آیات 183 و 184 سوره بقره، مى‏فرماید: «بر مسافر و مریض واجب نیست، ماه رمضان را روزه بگیرند، بلکه ایام دیگرى را روزه بگیرند؛ ولى در ادامه همان آیات مى‏فرماید: "روزه گرفتن بهتر است"؛ بنابراین، روزه بر انسان مسافر واجب نیست؛ نه این که حرام باشد. حال حرام بودن روزه در سفر با آیه شریفه "وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ" چگونه قابل جمع است؟

قبل از هر جوابى توجه به آیات روزه براى فهمیدن حکم الهى ـ آن گونه که منظور خداى متعال بوده ـ بسیار سودمند است.

تمام عبادات و شرایط آنها توقیفى و تعبدى است؛ یعنى، از سوى خداوند است و هیچ کس حق کاستى و افزودن به آن را ندارد؛ پس همه این شرایط، از سوى خداوند است
آیات روزه مسافر

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ أَیّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ10 ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شد؛ همان گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند، نوشته شد تا پرهیزگار شوید. چند روز معدودى را [باید روزه بدارید] و کسانى از شما که بیمار یا مسافر باشند، روزهاى دیگرى را [به جاى آن روز بگیرند] و بر کسانى که قدرتِ انجام آن را ندارند (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان) لازم است کفاره بدهند؛ مسکینى را اطعام کنند و کسى که کار خیر را پذیرا شود، براى او بهتر است و روزه داشتن براى شما بهتر است؛ اگر بدانید. ماه رمضان است که قرآن براى راهنمایى مردم و نشانه‏هاى هدایت و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده، پس آن کس که در ماه رمضان در حضر باشد (مسافر نباشد)، روزه بدارد و آن کس که بیمار یا در سفر باشد، روزهاى دیگرى را به جاى آن روزه بگیرد. خداوند راحتى شما را مى‏خواهد؛ نه زحمت شما را. هدف این است که این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر این که شما را هدایت کرده، به عظمت یاد کنید. باشد که از این نعمت بزرگ سپاس‏گزار گردید.»

پاسخ اول

الف) در این آیات شریفه، دو بار از روزه مریض و مسافر سخن به میان آمده است و در هر دو بار، خداوند متعال فرموده است: "آنان روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرند." از این صراحت و تکرار دو مرتبه، استفاده مى‏شود که در این دو مورد، نباید روزه گرفت.

ب) معناى جمله "روزه گرفتن بهتر است"، چنین مى‏شود: اگر انسان از مسافرت کردن صرف نظر کرده و با میل و رغبت (تطوّع) روزه بگیرد، کار خوبى انجام داده و روزه گرفتن برایش بهتر است. از این رو، فقها فتوا داده‏اند که مسافرت در ماه رمضان ـ گرچه حرام نیست ـ مکروه است؛ یعنى، باعث مى‏شود که انسان از فیض الهى روزه محروم بماند.

ج) همچنین نسبت به جمله "عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ" باید گفت مى‏دانیم که یکى از شرایط ثبوت تکالیف الهى وسع (قدرت داشتن) مکلف است و اگر کسى بر انجام دادن تکلیفى وسع (قدرت) نداشته باشد، تکلیف از او ساقط است؛ اما اگر قدرت کمى داشته باشد که تکلیف را بتواند با سختى و مشقت فراوان انجام دهد، از آن، تعبیر به داشتن "طاقت" مى‏شود؛ مانند روزه گرفتن اشخاص پیر و یا کسانى که بیمارى عطش دارند که در این صورت، اصل تکلیف ساقط نیست؛ بلکه خداوند براى این دسته نیز تخفیف قائل شده و اجازه فرموده است که آنان نیز افطار کنند؛ ولى به جاى روزه هر روز، فدیه بدهند؛ یعنى، ده سیر طعام به فقیر بدهند و اگر دو برابر آن را بدهند، براى آنها بهتر است و در صورت تحمل مشقت، روزه داشتن برایشان بهتر است.

پاسخ دوم


معناى "وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ"، چنین مى‏شود: آن روزه‏اى که خداوند متعال بر شما واجب کرده و شما را بدان اختصاص داده است [و آن را در حال سفر و مرض از شما برداشته است]، آن روزه به خیرو صلاح شماست؛ اگر بدانید و به عبارت، دیگر جمله "روزه گرفتن براى شما بهتر است"، به اصل دستور روزه بر مى‏گردد؛ نه به مواردى که استثنا شده است.

پاسخ سوم


آن چه این استفاده که "روزه گرفتن در سفر بهتر است" را خدشه‏دار مى‏کند، فتواى برخى از علماى اهل سنت مبنى بر این است که افطار کردن در سفر بهتر از روزه گرفتن است؛ یعنى، این مسئله حتى در میان علماى اهل سنت هم مورد اتفاق نیست که روزه در سفر بهتر است.11

پاسخ چهارم


علماى اهل سنت با استفاده از روایاتى که در اختیارشان هست، بالاتفاق به جواز افطار در سفر (با شرایطش) فتوا داده‏اند و اختلاف آنان فقط در این است که آیا افطار و عدم افطار مساوى است یا افطار در سفر افضل و برتر است و یا این که روزه گرفتن در سفر افضل و برتر است. برخى بر افضلیت افطار و گروهى بر افضلیت عدم افطار فتوا داده‏اند.12 از طرف دیگر تمامى فقهاى شیعه ـ با استفاده از روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام ـ بالاتفاق13 فتوا داده‏اند که روزه در سفر (با شرایطش) حرام است و افطار عزیمت است؛ نه رخصت؛ یعنى، باید حتما افطار کنند؛ نه این که مى‏توانند افطار کنند و یا روزه بگیرند. در این جا اگر مسلمانى بخواهد روش مطمئنى را در مقام عمل در پیش بگیرد، چه باید بکند؟ آیا غیر از این است که باید در سفر (با شرایطش) روزه نگیرد و افطار نماید؟ هیچ عالمى نیست که روزه در سفر را با آن شرایط خاص، واجب بداند؛ ولى از این طرف، عده‏اى از علماى مسلمان آن را حرام و عده‏اى افطار را بهتر مى‏دانند.
خداوند بهتر از هر کس مى‏داند که راه وصول و تقرب به او چیست و چگونه مى‏توان بهتر به او نزدیک شد و به سعادت و کمال رسید. بنابراین اگر او جزء و شرطى را قرار داده و یا چیزى را حذف کرده، بر اساس مصالحى است که بسیارى از آنها فراتر از توان درک عقل بشرى است و تنها خداوند بدان آگاه است
پرسش3. این که اسلام دستور داده که مسافر نماز چهار رکعتى‏اش را دو رکعتى بخواند و روزه‏اش را افطار نماید، مربوط به زمانى است که سفرها طولانى و با مشقت بوده است؛ اما در این زمان با توسعه فناورى و پیدایش وسایل پیشرفته و سفرهاى راحت، این دستور چرا اجرا مى‏گردد؟

اگر واقعا علت تامه قصر (شکسته) خواندنِ نمازهاى چهاررکعتى و نگرفتن روزه در سفر، همان باشد که در سؤال آمده است، باید چنین باشد؛ ولى با یک بررسى اجمالى روشن مى‏شود که چنین چیزى صحیح نیست؛ زیرا اگر این حرف صحیح باشد، باید تمامى سفرهاى با مشقت و طولانى، مشمول چنین حکمى باشند و حال آن که به طور مثال در سفر معصیت ـ هر چند هم با مشقت و طولانى باشد ـ باید نماز تمام خوانده و روزه گرفته شود.

همچنین باید هر چه سفر طولانى‏تر و با مشقت‏تر باشد، تخفیف بیشتر باشد و حال آن که مشاهده مى‏شود کسى که شغلش مسافرت است و دائما سفر مى‏کند، باید نمازش را تمام بخواند و روزه‏اش را نیز بگیرد.

خلاصه این که یکى از حکمت‏هاى این حکم، تخفیف است و این تخفیف یک هدیه الهى است که شامل برخى از مسافران مى‏شودو لزوما و در تمام موارد، ربطى به طولانى بودن ومشقت داشتن سفر ندارد و معمولاً سفر خسته کننده و ملال آور است.

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏فرماید: "ان الله تعالى وضع عن المسافر الصوم و شطر الصلاة؛14 خداوند متعال، روزه و مقدارى از نماز را از مسافر برداشته است" و همین تعبیر وضع، یعنى، بارى را از دوش این افراد برداشت و چون این حکم امتنانى است و یکى از حکمت‏هاى تخفیف است و علت تامه (اصلى) قصر نماز و بطلان روزه تخفیف نیست و از این جهت، در مواردى که به هر دلیلى خستگى یا مشقت نباشد، این حکم منتفى نمى‏شود.

امام صادق علیه‏السلام از پدران خود و آنان از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله نقل کرده‏اند که: "انّ الله اهدى الىَّ و الى امتى هدیة لم یهدها الى احد من الامم کرامة من الله لنا، قالوا و ماذاک یا رسول الله" قال: الافطار فى السفر و التقصیر فى الصلاة. فمن لم یفعل ذلک، فقد رد على الله عزوجل هدیته؛15 خداوند متعال هدیه‏اى به من و امتم کرامت فرموده که به امت‏هاى گذشته نداده است. عرض کردند: آن هدیه چیست؟ فرمود: اجازه افطار روزه و نصف شدن نماز [نمازهاى چهار رکعتى] در مسافرت؛ پس هر کسى چنین نکند، هدیه خداوند را رد کرده است?.

حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: "من قصر الصلاة فى السفر و افطر، فقد قبل تخفیف الله عزّوجل و کملت صلاتُهُ؛16 هر کس نماز را در مسافرت شکسته بخواند و روزه‏اش را افطار کند، تخفیف [و هدیه] خداوند را پذیرفته و نمازش کامل است."

براى این که به این پرسش بهتر پاسخ دهیم، توجه شما را به چند نکته جلب مى‏کنیم:

1. گرچه این روزها، وسایل نقلیه و ابزار مسافرت با گذشته فرق کرده است، ولى در عین حال، هم اکنون نیز مسافرت داراى محذورات زیادى است. شما اگر به تجربه خودتان مراجعه کنید، ملاحظه خواهید کرد که اصولاً در سفر ـ به ویژه در میان راه ـ آن آرامش لازم وجود ندارد؛ به ویژه آن که در سفر با وسایل سریع، دغدغه‏ها بسیار زیاد و فرصت اندک است. بنابراین، با توجه به مشکلات زیاد و عدم آرامش، دستور قصر نماز مسافر صادر شده است.

2. خستگى ناشى از طى مسافت ـ که طبعا با وسایل نقلیه در روزگاران گذشته دشوارتر بود ـ یکى از حکمت‏هاى مهم قصر نماز است و نه آن که علت تامه (اصلى) باشد. نه در روایتى و نه به هیچ دلیل عقلى ما دسترسى پیدا نکردیم که دلیل قصر، منحصراً همین امر بوده است تا اشکال مذکور وارد باشد.

3. روایاتى که بیان‏گر قصر نماز مسافر است، بر دو دسته است:

الف) ملاک قصر را "مانیة فراسخ" (هشت فرسخ) رفت و برگشت مى‏داند.

ب) ملاک قصر نماز مسافر را "مسیرة یوم" (مسیر یک روز) مى‏داند.

مشهور فقیهان ـ بلکه اجماع فقها ـ به روایات "ثمانیة فراسخ" تمسک کرده‏اند و روایات "مسیرة یوم" را حمل نموده‏اند بر این که در زمان‏هاى قدیم، یک روز مسافرت، با هشت فرسخ مساوى بوده است و نظر به این که "مسیرة یوم" یک روز مسافرت با "ثمانیة فراسخ" منطبق بوده است؛ در احادیث معصومان، گاهى ملاک شکسته شدن نماز با عنوان 8 فرسخ بیان شده است و گاهى با عنوان یک روز مسافرت.

به عبارت دیگر، "مسیرة یوم" عنوان مشیر است نه عنوان وصفى.

4. مسافر به کسى مى‏گویند که از وطن خویش خارج شده است و خروج از وطن، اصل و اساس در مسافرت است؛ یعنى، اگر کسى از وطن خویش خارج نشود، دیگر مسافر نیست. زمان معرِّف و نشانه مسافرت است؛ نه اصل مسافرت و به همین جهت در عرف، مسافر به کسى مى‏گویند که از منزل خارج شده، قصد هشت فرسخ را دارد.


جمع بندى

نظر به این که از منظر مشهور فقیهان، موضوع قصر نماز، "مسیرة یوم" نیست؛ بلکه "ثمانیة فراسخ" (8 فرسخ) است، دیگر شبهه این که مسافرت در گذشته با اسب و شتر بوده و امروزه ممکن است با هواپیما باشد و کمتر از یک ساعت طول بکشد و حکم مسافر شرعى را ندارد، وارد نیست؛ زیرا این اشکال در صورتى وارد است که موضوع قصر نماز "مسیرة یوم" (یک روز کامل) باشد و نه هشت فرسخ؛ در حالى که از روایات استفاده مى‏شود که موضوع قصر نماز هشت فرسخ است و نه "مسیرة یوم". بنابراین، حکم نماز شکسته ـ که در فقه مطرح شده است ـ براى زمان حال و آینده نیز، مانند گذشته صادق است.

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif