من بهاری شده ام تا تو ز یادت نرود عشق همان"خاطره ها"است
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آه ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منم حرفام هنوز ناتمامه.......
ولی واقعا...
دیگه وقت رفتنه!...
برای خودم و خودم و خودم...
.
.
.
.
.
زود دیر شد......خیلی زود
۶.۰۷.۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر