بعضیها خیلی حرف میزنند. مهم نیست دربارهی چی؛ آنها دربارهی همه چیز حرف میزنند. تمام خاطرههایی که مردم از آنها دارند، برمیگردد به یکی از وقتهایی که مشغول حرف زدن بودهاند. تصویر ذهنی مردم از اینجور آدمها، تصویر صامتی نیست؛ همیشه، بلااستثنا، آنها را در حال حرف زدن و اظهارنظر و از اینجا و آنجا و هر جا گفتن، به یاد میآورند. البته کسانی هم هستند که کم حرف میزنند. شاید بهترش این باشد که به جای «کم» بنویسیم «به ندرت». از آن دستهآدمها هستند که در موردشان میگویند «از سنگ صدا درمیآید، از ایشان نه»! تصویر ذهنی مردم از اینجور آدمها، در حقیقت تصویر نیست؛ بهتر است بگوییم یک عکس است. عکس کسی که همیشه ساکت و صامت یک گوشه نشسته و دارد به شما نگاه میکند. بینابین آنها که خیلی حرف میزنند و آنها که به ندرت حرف میزنند، آدمهایی هستند که «بهاندازه» حرف میزنند: جایی که باید حرف بزنند، میزنند و جایی هم که نباید، نمیزنند. ۵روز دربارهی کاری که این آدمها میکنند، حرف خواهد زد و «سکوت»شان را توصیه میکند. ● سکوت سرشار از فایدههاست! سکوت علاوه بر آنکه ــ به قول شاعری ــ سرشار از ناگفتههاست، سرشار از فایدهها هم هست. لیستی که توی این پنجره میبینید، یک بستهی پیشنهادی درجه یک برای پرحرفهاست! پرحرفها قطعاً از بخش زیادی از فایدههای زیر بیبهرهاند. این سکوت را به دست آورید و از فایدههایی که در لیست زیر آمده، بهرهمند شوید! ۱) ساکت باشید تا معلوم شود آدم باهوشی هستید. آدم باهوش چرا هر چه به دهانش آمد، بگوید؟ آدم باهوش اصلاً چرا هر جایی و هر وقتی، دهان باز کند برای چیزی گفتن؟ چرا قبل از هر بار گفتن، فکر نکند؟ حرفش را سبک سنگین نکند؟ چه بسیار حرفهایی که گویندهی هوشمند بعد از آنکه دربارهاش فکر کرده، دیده که چقدر خوب شده نگفته. ۲) ساکت باشید تا معلوم شود آدم باظرفیتی هستید. سکوت، نشانهی حوصله و صبر و جنبهی آدمهاست. اینجور آدمها، آدمهایی هستند که بموقع و بجا حرفشان را شروع میکنند، بهاندازه کشش میدهند و دقیقاً همان جایی تمامش میکنند که باید بکنند. آدمهای صبور، هر حرفی از دهانشان بیرون نمیآید. آنها زود عصبانی نمیشوند؛ آنها زود شاکی نمیشوند؛ آنها زود خوشحال و سردماغ نمیشوند؛ آنها زود ناامید و غمگین نمیشوند. ۳) ساکت باشید تا آدم باوقاری باشید. سکوت، هیبت میآورد. مقایسه کنید آدمی را که هر وقت از او چیزی پرسیدند یا لازم بود، حرف میزند؛ با آدمی که وقت و بیوقت مشغول نطق است و دربارهی هر چیزی ــ اطلاعات داشتن یا نداشتنش مهم نیست ــ اظهارنظر میکند. شما خودتان کدام یک را جدیتر میگیرید و ترهی بیشتری برایش خرد میکنید؟ گاهی حتی در برابر آدمهای نوع اول (از بس هیبت و وقار دارند)، آدم خودش هم حواسش را بیشتر به حرف زدنش جمع میکند و با نوعی رودربایستی، مواظب است هر حرفی از دهنش بیرون نپرد. ۴) ساکت باشید تا کمتر توی مخمصه بیفتید. مگر واجب است دربارهی هر چیزی دهانتان را باز کنید و ترهّات نثار کنید، تا ناغافل چیزی از دهنتان بیرون بپرد که جمع کردنش به این آسانیها نیست و تا مدتها مجبورتان میکند به بهانه پشت بهانه آوردن و توجیهسازی؟! گاهی وقتها آدمها چیزهایی میگویند که مثل چاه، تهاش گیر میکنند و کلی باید زور بزنند تا بتوانند ازش درآیند. (تازه اگر واقعاً بتوانند دربیایند!) ۵) ساکت باشید تا عقلتان درست کار کند. سکوت، تمرکزآور است. شما خودتان در جای شلوغ بهتر فکر میکنید یا در جایی خلوت و بیسروصدا؟ هر چه بیشتر حرف بزنید، مختان درگیرتر است و فرصت کمتری برای تمرکز روی چیزهای بیشتر و مهمتر دارد. ۶) ساکت باشید تا حیایتان زیاد شود. کسی که زیاد حرف میزند، درصد اشتباهاتش نسبت به کمحرفها زیادتر است. کسی هم که پشت سر هم اشتباه کند، کمکم به اشتباه کردن عادت میکند. او دیگر خجالت نمیکشد اگر جایی هم کار زشت یا ناسزایی کرد. چنین آدمی آهستهآهسته حیا را گم میکند؛ و یکباره میبینید از اینکه چشم در چشم شما بیاندازد و دروغ بگوید یا نسبت ناروایی بهتان بزند، باکش نیست. ۷) ساکت باشید تا عیب و هنرتان نهفته باشد. تا دهان باز کنید و چندکلمهای بفرمایید، معلوم میشود چه جور آدمی هستید و چه شخصیتی دارید. پس، آبروداری کنید حتی اگر لیسانس دارید! ۸) ساکت باشید تا زیر تیغ سرزنش دیگران نروید. چه بسیار حرفها که بعضیها زدهاند و هنوز که هنوز است دارند سرزنشش را میشنوند. مردم مقصر نیستند که شما را از روی چه و چگونه گفتن حرفتان میشناسند؛ شما مقصرید که پاک کرده و پاک نکرده، لااقل نمیگذارید حرفهاتان قدری توی دیگِ مغزتان دم بکشد! ۹) ساکت باشید تا زود از کوره درنروید. آدمیزاد وقتی خشمگین میشود، زمین و زمان و عرش و فرش و آدم و عالم را مورد عنایاتِ کلامی خود قرار میدهد! و اتفاقاً حواسش نیست که هر چه بیشتر به فرمایشاتش ادامه بدهد، خشمگینتر و ناآرامتر میشود. سکوت، دوای خشم آدمیزاد است. کافی است وقتهایی که آمپر میچسباند، ساکت یک گوشه بنشیند و سکوت را تاب بیاورد. البته معلوم است که سخت است؛ آدم خون خونش را میخورد و همهاش دلش میخواهد یک چیزی بگوید؛ اما شک نکنید دقایق اول که بگذرد، آرامش ازدسترفتهاش را بازخواهد یافت و با آن، علتِ عصبانیتش را چاره خواهد کرد. اگر خاطراتِ عصبانیتهای ایام ماضیتان را به یاد آورید، خودتان دستگیرتان میشود حرفهایی که از سر عصبانیت فرمودید، فتیلهی قضیه را بیشتر بالا کشیده و گاه شعلهاش را به خیلی جاها کشانده که نباید میکشانده! ۱۰) ساکت باشید تا بدخواهان کمتری داشته باشید. آدم ساکت، آدم محبوبی است. دوروبریهای او خوب میدانند که او حرف نامربوط و ناحساب نمیزند. چزّاندن و نیش و کنایه زدن و دروغ و دغل سر هم کردن و پشت این و آن صفحه گذاشتن، از او بعید است. خب، شما بگویید، چرا دوستش نداشته باشند؟ ۱۱) ساکت باشید تا بهتان نگویند فضول مردم! هر وقت دیدید افتادهاید توی دور حرف زدن و ــ عین رادیو ترانزیستوریای که موجش به هم خورده و دارد همینجور برای خودش خشخش میکند ــ دربارهی این و آن اظهارنظر میکنید و به خویش و بیگانه رهنمود میدهید، یکآن از خودتان بپرسید اینها که دارید میگویید، اصلاً به شما مربوط است؟ واقعاً مربوط است؟ ۱۲) ساکت باشید تا راه به شیطان ندهید. اگر تا حالا لیست نکردهاید، حالا هم نمیخواهد لیست کنید؛ فقط همینطور سرانگشتی حساب کنید این زبان چندمثقالی پرزدار لیز، روزانه چند من گناه میتواند پای صاحب پرحرفش بنویسد. اگر از پس شیطان برنمیآیید، از پس زبان چندسانتی خودتان که برمیآیید! شما نگذارید این یکی اینقدر جم بخورد، آن یکی خودش راهش را سدشده میبیند و آنقدر جولان نمیدهد. ۱۳) ساکت باشید تا آدم نیکوکاری باشید. فرشتهی نشسته بر شانهی چپتان چه بنویسد وقتی شما اصولاً آدم ساکت و مراقبی در حرف زدنتان هستید؟ از لحظهای که او شروع به نوشتن کند، یعنی شما دارید کاری را میکنید که نباید، و آدم گناهکاری هستید؛ اما در غیر آن وقتها، لابد شما آدم نیکوکاری هستید که او دست به قلم نیست. چه بهتر ــ و به نفع خودتان! ــ که از آن لحظههای نوشتن کم کنید و به این وقتهای ننوشتن اضافه کنید. حرف نزنید، نیکوکارید! شروع به حرف زدن کنید، دیگر معلوم نیست؛ شاید باشید، شاید نه. دقیقاً به علت همین معلوم نبودن و ریسکی که در آن هست، گفتهاند به اندازه و کم حرف بزنید. ۱۴) ساکت باشید تا خیلی زودتر از بقیه با عبادت اخت شوید. عبادت، آرامش خاطر و حواس جمع میخواهد. شما که تا بعد از تکبیرةالاحرام امام جماعتتان هم دارید با بغلدستیتان اختلاط میکنید، چطوری میتوانید یکدفعه اللهاکبر بگویید و در سکوتی که امام جماعت دارد حمد و سورهاش را میخواند، به هزار جا فکر نکنید؟! نشنیدهاید که بعضیها میگویند سر نماز خیلی چیزها یادشان میآید! سکوت نه فقط در نماز که در هر عبادتی، توجه قلب میآورد. این توجه قلب، در پهنای باند شما هنگام کانکت با خدایی که دارید برایش عبادت میکنید، خیلی مؤثر است! ۱۵) ساکت باشید تا آدم باایمانی باشید. دل همیشه از زبان رنگ میگیرد. زبان شما اگر با دروغ و دغل اخت باشد، شک نکنید که دلتان هم با دروغ و دغل اخت میشود و کمکم از راستی و درستی زده میشود. این وسط تکلیف ایمان هم که مشخص است: دل هر جور باشد، ایمان هم همانجور است. ۱۶) ساکت باشید تا آسایش داشته باشید. یکبار دیگر تمام این پانزده مورد بالا را مرور کنید. با اندکی قاضی کردن کلاهتان آیا به این نتیجه نمیرسید که حتی اگر ما این مورد شانزدهم را هم نمینوشتیم، همان پانزده مورد بالا کافی بود برای فهمیدن اینکه اگر ساکت باشید، در این دنیا و آن دنیا آسایش دارید و خیالتان راحت است؟
۵.۲۷.۱۳۸۹
اگر ساکت باشید...
بعضیها خیلی حرف میزنند. مهم نیست دربارهی چی؛ آنها دربارهی همه چیز حرف میزنند. تمام خاطرههایی که مردم از آنها دارند، برمیگردد به یکی از وقتهایی که مشغول حرف زدن بودهاند. تصویر ذهنی مردم از اینجور آدمها، تصویر صامتی نیست؛ همیشه، بلااستثنا، آنها را در حال حرف زدن و اظهارنظر و از اینجا و آنجا و هر جا گفتن، به یاد میآورند. البته کسانی هم هستند که کم حرف میزنند. شاید بهترش این باشد که به جای «کم» بنویسیم «به ندرت». از آن دستهآدمها هستند که در موردشان میگویند «از سنگ صدا درمیآید، از ایشان نه»! تصویر ذهنی مردم از اینجور آدمها، در حقیقت تصویر نیست؛ بهتر است بگوییم یک عکس است. عکس کسی که همیشه ساکت و صامت یک گوشه نشسته و دارد به شما نگاه میکند. بینابین آنها که خیلی حرف میزنند و آنها که به ندرت حرف میزنند، آدمهایی هستند که «بهاندازه» حرف میزنند: جایی که باید حرف بزنند، میزنند و جایی هم که نباید، نمیزنند. ۵روز دربارهی کاری که این آدمها میکنند، حرف خواهد زد و «سکوت»شان را توصیه میکند. ● سکوت سرشار از فایدههاست! سکوت علاوه بر آنکه ــ به قول شاعری ــ سرشار از ناگفتههاست، سرشار از فایدهها هم هست. لیستی که توی این پنجره میبینید، یک بستهی پیشنهادی درجه یک برای پرحرفهاست! پرحرفها قطعاً از بخش زیادی از فایدههای زیر بیبهرهاند. این سکوت را به دست آورید و از فایدههایی که در لیست زیر آمده، بهرهمند شوید! ۱) ساکت باشید تا معلوم شود آدم باهوشی هستید. آدم باهوش چرا هر چه به دهانش آمد، بگوید؟ آدم باهوش اصلاً چرا هر جایی و هر وقتی، دهان باز کند برای چیزی گفتن؟ چرا قبل از هر بار گفتن، فکر نکند؟ حرفش را سبک سنگین نکند؟ چه بسیار حرفهایی که گویندهی هوشمند بعد از آنکه دربارهاش فکر کرده، دیده که چقدر خوب شده نگفته. ۲) ساکت باشید تا معلوم شود آدم باظرفیتی هستید. سکوت، نشانهی حوصله و صبر و جنبهی آدمهاست. اینجور آدمها، آدمهایی هستند که بموقع و بجا حرفشان را شروع میکنند، بهاندازه کشش میدهند و دقیقاً همان جایی تمامش میکنند که باید بکنند. آدمهای صبور، هر حرفی از دهانشان بیرون نمیآید. آنها زود عصبانی نمیشوند؛ آنها زود شاکی نمیشوند؛ آنها زود خوشحال و سردماغ نمیشوند؛ آنها زود ناامید و غمگین نمیشوند. ۳) ساکت باشید تا آدم باوقاری باشید. سکوت، هیبت میآورد. مقایسه کنید آدمی را که هر وقت از او چیزی پرسیدند یا لازم بود، حرف میزند؛ با آدمی که وقت و بیوقت مشغول نطق است و دربارهی هر چیزی ــ اطلاعات داشتن یا نداشتنش مهم نیست ــ اظهارنظر میکند. شما خودتان کدام یک را جدیتر میگیرید و ترهی بیشتری برایش خرد میکنید؟ گاهی حتی در برابر آدمهای نوع اول (از بس هیبت و وقار دارند)، آدم خودش هم حواسش را بیشتر به حرف زدنش جمع میکند و با نوعی رودربایستی، مواظب است هر حرفی از دهنش بیرون نپرد. ۴) ساکت باشید تا کمتر توی مخمصه بیفتید. مگر واجب است دربارهی هر چیزی دهانتان را باز کنید و ترهّات نثار کنید، تا ناغافل چیزی از دهنتان بیرون بپرد که جمع کردنش به این آسانیها نیست و تا مدتها مجبورتان میکند به بهانه پشت بهانه آوردن و توجیهسازی؟! گاهی وقتها آدمها چیزهایی میگویند که مثل چاه، تهاش گیر میکنند و کلی باید زور بزنند تا بتوانند ازش درآیند. (تازه اگر واقعاً بتوانند دربیایند!) ۵) ساکت باشید تا عقلتان درست کار کند. سکوت، تمرکزآور است. شما خودتان در جای شلوغ بهتر فکر میکنید یا در جایی خلوت و بیسروصدا؟ هر چه بیشتر حرف بزنید، مختان درگیرتر است و فرصت کمتری برای تمرکز روی چیزهای بیشتر و مهمتر دارد. ۶) ساکت باشید تا حیایتان زیاد شود. کسی که زیاد حرف میزند، درصد اشتباهاتش نسبت به کمحرفها زیادتر است. کسی هم که پشت سر هم اشتباه کند، کمکم به اشتباه کردن عادت میکند. او دیگر خجالت نمیکشد اگر جایی هم کار زشت یا ناسزایی کرد. چنین آدمی آهستهآهسته حیا را گم میکند؛ و یکباره میبینید از اینکه چشم در چشم شما بیاندازد و دروغ بگوید یا نسبت ناروایی بهتان بزند، باکش نیست. ۷) ساکت باشید تا عیب و هنرتان نهفته باشد. تا دهان باز کنید و چندکلمهای بفرمایید، معلوم میشود چه جور آدمی هستید و چه شخصیتی دارید. پس، آبروداری کنید حتی اگر لیسانس دارید! ۸) ساکت باشید تا زیر تیغ سرزنش دیگران نروید. چه بسیار حرفها که بعضیها زدهاند و هنوز که هنوز است دارند سرزنشش را میشنوند. مردم مقصر نیستند که شما را از روی چه و چگونه گفتن حرفتان میشناسند؛ شما مقصرید که پاک کرده و پاک نکرده، لااقل نمیگذارید حرفهاتان قدری توی دیگِ مغزتان دم بکشد! ۹) ساکت باشید تا زود از کوره درنروید. آدمیزاد وقتی خشمگین میشود، زمین و زمان و عرش و فرش و آدم و عالم را مورد عنایاتِ کلامی خود قرار میدهد! و اتفاقاً حواسش نیست که هر چه بیشتر به فرمایشاتش ادامه بدهد، خشمگینتر و ناآرامتر میشود. سکوت، دوای خشم آدمیزاد است. کافی است وقتهایی که آمپر میچسباند، ساکت یک گوشه بنشیند و سکوت را تاب بیاورد. البته معلوم است که سخت است؛ آدم خون خونش را میخورد و همهاش دلش میخواهد یک چیزی بگوید؛ اما شک نکنید دقایق اول که بگذرد، آرامش ازدسترفتهاش را بازخواهد یافت و با آن، علتِ عصبانیتش را چاره خواهد کرد. اگر خاطراتِ عصبانیتهای ایام ماضیتان را به یاد آورید، خودتان دستگیرتان میشود حرفهایی که از سر عصبانیت فرمودید، فتیلهی قضیه را بیشتر بالا کشیده و گاه شعلهاش را به خیلی جاها کشانده که نباید میکشانده! ۱۰) ساکت باشید تا بدخواهان کمتری داشته باشید. آدم ساکت، آدم محبوبی است. دوروبریهای او خوب میدانند که او حرف نامربوط و ناحساب نمیزند. چزّاندن و نیش و کنایه زدن و دروغ و دغل سر هم کردن و پشت این و آن صفحه گذاشتن، از او بعید است. خب، شما بگویید، چرا دوستش نداشته باشند؟ ۱۱) ساکت باشید تا بهتان نگویند فضول مردم! هر وقت دیدید افتادهاید توی دور حرف زدن و ــ عین رادیو ترانزیستوریای که موجش به هم خورده و دارد همینجور برای خودش خشخش میکند ــ دربارهی این و آن اظهارنظر میکنید و به خویش و بیگانه رهنمود میدهید، یکآن از خودتان بپرسید اینها که دارید میگویید، اصلاً به شما مربوط است؟ واقعاً مربوط است؟ ۱۲) ساکت باشید تا راه به شیطان ندهید. اگر تا حالا لیست نکردهاید، حالا هم نمیخواهد لیست کنید؛ فقط همینطور سرانگشتی حساب کنید این زبان چندمثقالی پرزدار لیز، روزانه چند من گناه میتواند پای صاحب پرحرفش بنویسد. اگر از پس شیطان برنمیآیید، از پس زبان چندسانتی خودتان که برمیآیید! شما نگذارید این یکی اینقدر جم بخورد، آن یکی خودش راهش را سدشده میبیند و آنقدر جولان نمیدهد. ۱۳) ساکت باشید تا آدم نیکوکاری باشید. فرشتهی نشسته بر شانهی چپتان چه بنویسد وقتی شما اصولاً آدم ساکت و مراقبی در حرف زدنتان هستید؟ از لحظهای که او شروع به نوشتن کند، یعنی شما دارید کاری را میکنید که نباید، و آدم گناهکاری هستید؛ اما در غیر آن وقتها، لابد شما آدم نیکوکاری هستید که او دست به قلم نیست. چه بهتر ــ و به نفع خودتان! ــ که از آن لحظههای نوشتن کم کنید و به این وقتهای ننوشتن اضافه کنید. حرف نزنید، نیکوکارید! شروع به حرف زدن کنید، دیگر معلوم نیست؛ شاید باشید، شاید نه. دقیقاً به علت همین معلوم نبودن و ریسکی که در آن هست، گفتهاند به اندازه و کم حرف بزنید. ۱۴) ساکت باشید تا خیلی زودتر از بقیه با عبادت اخت شوید. عبادت، آرامش خاطر و حواس جمع میخواهد. شما که تا بعد از تکبیرةالاحرام امام جماعتتان هم دارید با بغلدستیتان اختلاط میکنید، چطوری میتوانید یکدفعه اللهاکبر بگویید و در سکوتی که امام جماعت دارد حمد و سورهاش را میخواند، به هزار جا فکر نکنید؟! نشنیدهاید که بعضیها میگویند سر نماز خیلی چیزها یادشان میآید! سکوت نه فقط در نماز که در هر عبادتی، توجه قلب میآورد. این توجه قلب، در پهنای باند شما هنگام کانکت با خدایی که دارید برایش عبادت میکنید، خیلی مؤثر است! ۱۵) ساکت باشید تا آدم باایمانی باشید. دل همیشه از زبان رنگ میگیرد. زبان شما اگر با دروغ و دغل اخت باشد، شک نکنید که دلتان هم با دروغ و دغل اخت میشود و کمکم از راستی و درستی زده میشود. این وسط تکلیف ایمان هم که مشخص است: دل هر جور باشد، ایمان هم همانجور است. ۱۶) ساکت باشید تا آسایش داشته باشید. یکبار دیگر تمام این پانزده مورد بالا را مرور کنید. با اندکی قاضی کردن کلاهتان آیا به این نتیجه نمیرسید که حتی اگر ما این مورد شانزدهم را هم نمینوشتیم، همان پانزده مورد بالا کافی بود برای فهمیدن اینکه اگر ساکت باشید، در این دنیا و آن دنیا آسایش دارید و خیالتان راحت است؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر