شاید اگر دائم بودی کنارم / یوقت میدیدم که دوست ندارم میخوام برم که تا ابد بمونم / سخته برای هر دومون میدونمفکر نکنی دوری و اینجا نیستی / قلب من اونجاست تو تنها نیستیخودم میرم , عکسام ولی تو قابه / میشنوه حرفو, ولی بی جوابهرفتنه من شاید یه امتحانه / واسه شناخت تو این زمونهغصه نخور , زندگی رنگارنگه / یوقتایی دور شدنم قشنگهمراقبه گلدونه اطلسی باش / یوقتایی منتظر کسی باشکسی که چشماش یکمی روشنه / شاید یه قدریم شبیه منهامروز در حال برگشت از جلسه شبکه در ماشینی داشتم این جملات که راننده در ماشینش پخش میکرد رو یادداشت میکردم . نمیدونم چرا به دلم نشست . یه وقتایی ما ادما تصمیم میگیریم از شدت دوست داشتن کسی رو تنها بزاریم ! تا بحال پیش اومده براتون ؟ فکر میکنم سخت ترین تصمیم در زندگی هر انسانی باشه !این روزا حسابی با موضوعاتی این چنین در جامعه و نوجوانان و جوانان خصوصا , مواجه میشم . شاید بیشتر به این موضوع “عشق های ناکام ” توجه دارم .پریشانی ,عدم تمرکز روی ساده ترین کارهای روزمره ,انزوا,عدم توانایی در رابطه با نزدیک ترین افراد و… همه جز مشخصاتیه که بار ها و بارها مشاهدشون کردم. نمیخوام ویژگی های بچه هایی که این اتفاق براشون میفته رو نام ببرم اما میخوام بدونم چرا باید این اتفاق بیفته ؟ چرا ما ادما برخی مواقع فرای زمان و مکان به کسانی دل میبندیم که روزی کنارمون نخواهند بود ؟فکر میکنم یا انتخاب ما مشکل داشته و یا محیط و شرایط اجازه ادامه این رابطه زیبا رو از ما میگیره .چه باید کرد ؟ کی در قبال این یک موضوع ما نقاب نمیزنیم برای هم ؟ کی دست از این رسومات بی توجیهی که بار ها و بار ها روحیات لطیف ادما رو خدشه دار کردن بر میداریم ؟ کی برای ما جا میفته که بازی با عواطف یه انسان هزاران برابر پست تر از کشتن یک انسانه .چرا که با کشتن یه انسان جسمش رو میکشیم ولی در این هم روح و هم جسمو با م زنده بگور میکنیم ؟ و … و…. و آخر اینکه چرا ما کسانی رو میبینیم که روزی در کنارشون نخواهیم بود و با خود درد دوریشونو تحمل میکنیم ؟نمیخوام درباره علل این موضوع حرف بزنم چون ریشه در فرهنگ , تربیت و محیط و طرز فکر هر انسان داره . اما ین سوال ها رو هزار بار از خودم میپرسم . هزار بار آیا معمولاً وارد روابطی می شوید که پس از چندی جز ناامیدی و پشیمانی چیز دیگری برایتان باقی نمی گذارند؟ آیا افرادی که انتخاب می کنید به هیچ وجه نمی توانند خواست ها و نیازهایتان را براورده سازند؟ آیا همیشه احساس می کنید که چیزی در رابطه کم دارید؟ اگر پاسخ شما حتی به یکی از سوال های بالا هم مثبت باشد به طور حتم دچار اعتیاد به روابط بد و ناامید کننده شده اید. شما با ورود به یک چنین روابطی خود به خود شکست را برای خودتان رقم می زنید و اصلاً متوجه نمی شوید که چه کار اشتباهی انجام می دهید. راه هایی وجود دارند که به واسطه ی آنها می توانید تشخیص دهید که آیا واقعاً به یک چنین روابطی معتاد شده اید یا خیر. همچنین تکنیک هایی وجود دارند که به واسطه ی آنها می توانید یک چنین عاداتی را ترک کرده و روابطی را شروع کنید که چیزی جز رضایت برایتان در بر نداشته باشند.پیش از اینکه بخواهیم بر روی علائم این مسئله صحبت کنیم، ابتدا باید خطرات ورود به یک چنین روابطی را برایتان روشن نماییم. وارد شدن به این روابط نه تنها نظر یک یا هر دو نفر را به خود جلب نمی کند، بلکه باعث ایجاد استرس نیز می شود. تنش و استرس به عنوان جزء لاینفک چنین روابطی در می آید، طرفین به تدریج عزت نفس خود را از دست می دهند و همین مطلب سبب می شود که در جنبه های دیگر زندگی مانند کار و یا تحصیل نیز دچار مشکل شوند. استرس دائمی سبب ترشح مواد شیمیایی خاصی در بدن می شود که به موجب آن میانگین طبیعی انرژی بدن کاهش پیدا می کند و فرد مستعد مبتلا شدن به بیماری های گوناگون می شود. فردی که در یک چنین روابطی قرار می گیرد نه تنها از نظر روحی دچار مشکل می شود، بلکه از نظر فیزیکی نیز با مشکلالی روبرو خواهد شد؛ اما با وجود کلیه موارد ذکر شده برخی از افراد هستند که بازهم به چنین روابطی ادامه میدهند و توانایی ترک طرف مقابل را ندارند. این افراد افسرده و غمگین می شوند و برای اینکه به آرامش برسند به الکل و یا سایر مواد مخدر روی می آورند.و اما نشانه های چنین اعتیادی شامل چه مواردی می شود؟ نادیده گرفتن حقیقت را شاید بتوان یکی از ابتدایی ترین نشانه های آن در نظر گرفت. اگر شما به واقع میدانید که این رابطه مناسب شما نیست و نمی تواند شما را خوشحال و راضی نگه دارد، اما باز هم در آن باقی می مانید، نشان دهنده این است که به مرحله بی توجهی رسیده اید. اگر بخواهید رفتار زننده و ناامید کننده ی طرف مقابل را به نوعی برای خود توجیه کنید، شک نکنید که به دام افتاده اید. به ویژه اگر توجیهات و بهانه هایی که برای کارهای او می آورید غیر واقعی باشد و تقابلی با واقعیت نداشته باشند. اگر به هر حال این جسارت را پیدا کردید که به خودتان بگویید این ارتباط مناسب حال شما نیست، اما جرات آن را نداشتید که این مطلب را با شریک خود در میان بگذارید، مطمئناً یکی از قربانیان بی چون و چرای ارتباط های ناخوشایند هستید. چرا که می دانید کارتان اشتباه است، اما به آن ادامه می دهید. در این میان مشکلات روحی و روانی و فیزیکی نیز می توانند به عنوان علائم اصلی به شمار روند. …
۵.۲۸.۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر