۶.۰۷.۱۳۸۹

جملاتی چند ...........

از باران، باريدن را آموختم از بغض نباريدن را، از اشک چکيدن را، از شعر جوشيدن را، از چشم گريستن را، از عمر هستن و نيستن را، و از همه ي شما در تمام عمر با عشق زيستن را، پس ... بياييد همه با هم بلند فرياد کشيم و بخوانيم. تا قله ي بلند عشق پرواز خواهيم کرد

من خدا را دارم، کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت
سفری بی همراه، گم شدن تا ته تنهایی محض،
سازکم با من گفت: هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی،
تو بگو از ته دل،
من خدا را دارم
من و سازم چندیست که فقط با اوییم.

قاصدک غم دارم،
غم آوارگی و دربدری،
غم تنهایی و خونین جگری
قاصدک وای به من همه از خویش مرا می رانند،
همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند
مادر من غم هاست،مهد و گهواره ی من ماتم هاست،
قاصدک دریابم!
روح من عصیان زده و طوفانیست،
آسمان نگهم بارانیست
قاصدک غم دارم،غم به اندازه سنگینی عالم دارم،
غم من صحراهاست،افق تیره او ناپیداست
قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی
و به تنهایی خود در هوس عیسایی،
و به عیسایی خود منتظر معجزه ای _غوغایی
قاصدک حال گریزش دارم،
می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست،
پستی و مستی و بد مستی نیست
می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست
شاید آن نیز فقط یک رویاست . .

. .هرگز دستي را نگير وقتي قصد شکستن قلبش رو داري... هرگز نگو براي هميشه وقتي ميدوني جدا ميشي...هرگز نگو ‏دوست داري اگر حقيقتا به آن اهميت نميدي... درباره احساست سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد...هرگز به چشماني نگاه نکن ‏وقتي قصد دروغ گفتن داري...هرگز سلامي نده وقتي ميدوني خداحافظي در پيشه... به کسي نگو تنها اوست وقتي در فکرت ‏به ديگري فکر ميکني... قلبي را قفل نکن وقتي کليدش رو نداري... کسي رو که دوست داري به اين آسوني ها از دست ‏نده,شايد هيچوقت کسي رو به اون اندازه دوست نداشته باشي. یکی بود یکی نبودزیر این سقف کبودیه غریب آشنادل و جانمو ربودگل یاس مهربون اینجوری نگام نکن . .

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif