۵.۱۰.۱۳۸۹

علی شيرازپور پرتو (شين پرتو)



در ايران، نوشتن، آن‌هم نوشتن داستان، اگر برای شهرت و نام و اشغال پست و مقام نباشد، کاری است استخوان‌سوز و شوقی است کاملاً شخصی. بگير بندبازی است آن‌هم از آن نوعش که خود بندباز می‌داند نود و نه درصد بيم افتادنش می‌رود، آن‌هم افتادنی زندگی‌سوز، و ناکامی و مرگ سهم اين افتادن است. درست مثل آرش کمانگير که می‌دانست رهاکردن تير مساوی است با مرگ چه «پری از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز» و هيچ داستان‌نويس اصيل و متعهد به نفس هنر نوشتن را، به ياد نمی‌آوريد در اين ملک که برای ثروتمند شدن به نوشتن قصه روی آورده باشد. (برای همين تمام قصه‌نويسان خوب ما، کار ديگری داشته‌اند برای گذران و کسب روزی، معلم بوده‌اند و کارمند مثلاً)
چنين است که هنرمندان و نويسندگانی داشته‌ايم که خوب شروع کرده‌اند، اما چون نوشتن را وسيله‌ای کرده‌اند برای رسيدن به آلاف و الوف دنيايی، فضای کاری آن‌ها کم‌کمک (يا ناگهانی حتا) کدر شده و کدرتر و تبديل شده‌اند به مانداب و تمام...
به قول پری شادخت شعر، فروغ فرخزاد، که اتفاقاً از متولدان ماه دی است و بد نيست به او و شعرش استناد کنيم:
«چون جنينی پير با زهدان به جنگ
می‌درد ديوار زهدان را به چنگ
زنده اما حسرت زادن در او
مرده اما ميل جان‌دادن در او
نامده هرگز فرود از بام خويش
در فرازی شاهد اعدام خويش
کو به کو در جستجوی جفت خويش
می‌دود معتاد بوی جفت خويش»
و درنهايت:
«بر فرازش، در نگاه هر حباب
انعکاس بی‌دريغ آفتاب
خواب آن بی‌خواب را ياد آوريد
مرگ در مرداب را ياد آوريد»

شين پرتو متأسفانه يکی از همين نويسندگان است با آغازی بسيار روشن و چشم‌گير که در ميانه‌ی راه به بی‌راهه می‌زند و حيف. علی شيرازپور پرتو، در ابتدا همراه صادق هدايت و بزرگ علوی، کتابی درمی‌آورد به نام «ديو، ديو، انيران». هر نويسنده داستانی تاريخی در اين کتاب آورده و همين کار و چند کار بعدی نام شين پرتو را در کنار هدايت و علوی مطرح می‌کند. بعد «فريدون کار» در «پنج شعله‌ی جاويدان» داستان‌هايی می‌آورد از هدايت، علوی، چوبک، جمال‌زاده و شين پرتو که باعث می‌شود اهل کتاب، کتاب‌های بعدی شين پرتو را با شوق انتظار بکشند و بخوانند.
او دوم دی 1286 در کنگاور متولد می‌شود. در 1309 مجله‌ی «آرمان» را منتشر می‌کند که نشريه‌ی قابل تأملی بوده در آن زمان. بعدتر است که شين پرتو به سری‌نويسی دست می‌زند و به چاه گود شهرت می‌افتد و حيف...
اما نويسندگان جوان‌تر بايد نسل‌های پيشترشان را بشناسند و نوشتن ما درمورد اين دسته از نويسندگان به اين خاطر است. آثار شين پرتو اين‌هاست:
زندگی فردا است، سال 1310 ـ در گرو پول، 1310 ـ پهلوان زند، 1312 ـ کو عشق من، ويدا، 1313 ـ کام شير، 1325 ـ سايه شيطان ژينوس، 1325 ـ گزيده‌ی داستان‌ها، دو جلد، 1329 ـ قهرمان ايران‌شهر، 1332 ـ چشمه سيماب، 1338 ـ بازی‌های هستی، 1347 ـ داغ شقايق، 1352 ـ بيگانه‌ای در بهشت، 1352 ـ خانه نمک، 1353 ـ آخرين پيکار، 1354 و...

شين پرتو داستان‌های تاريخی را به نثری شاعرانه نوشته. کارهای او را آن زمان، نوعی غزل منثور می‌دانستند. «بيگانه‌ای در بهشت» را متأسفانه در هجو صادق هدايت نوشته است که سمت استادی داشته به نويسنده. آن روزها رسم بود برای نام‌دار شدن و ره صدساله را يک‌شبه رفتن، مقاله و کتابی می‌نوشتند در هجو صادق هدايت و هرچه بد به قلمشان می‌آمد به اين نويسنده‌ی آزارديده و خوب نسبت می‌دادند، همين «بيگانه‌ای در بهشت» و «دارالمجانين» جمال‌زاده، دو نوشته‌ی هتاک و سست و ناجوانمردانه است درباره‌ی صادق هدايت. درخانه اگر کس است، يک حرف بس است به گمان ما...

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif