هر شب که انتظارت را می برم به روز / شرمنده ام که بی تو نفس میکشم هنوز .
ثانیه ها می گذرند ، چشم به ساعت دوختم ، تو در یک قدمی من از من فرسنگ ها دوری ، کاش می توانستم گامی بردارم .
به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن / اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن .
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم / عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند .
تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید / از کجا باید گذر کرد تا به قلب مهربان تو رسید ؟
تکیه گاه بودنم برای ماندن و بودن با تو ، برای لحظات دلدادگی ، برای لحظه ای تنها شدن با تو ! برای چشم دوختن همیشگی در چشمانت ، ثانیه ها آتش می زنند بر جسم و جانم .
عشق تو به تار و پود جانم بسته است / بی روی تو درهای جهانم بسته است .
وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی هر دوتا رو !
خدا از بهترین ها فقط یه دونه خلق کرده ! دقت کردی که چقدر تنهایی ؟
شانه هایت را برای تکیه انتخاب کردم ، تو پناه منی در لحظه های بی قراریم ، در عبور بادهای خزان ، روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم
ثانیه ها می گذرند ، چشم به ساعت دوختم ، تو در یک قدمی من از من فرسنگ ها دوری ، کاش می توانستم گامی بردارم .
به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن / اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن .
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم / عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند .
تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید / از کجا باید گذر کرد تا به قلب مهربان تو رسید ؟
تکیه گاه بودنم برای ماندن و بودن با تو ، برای لحظات دلدادگی ، برای لحظه ای تنها شدن با تو ! برای چشم دوختن همیشگی در چشمانت ، ثانیه ها آتش می زنند بر جسم و جانم .
عشق تو به تار و پود جانم بسته است / بی روی تو درهای جهانم بسته است .
وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی هر دوتا رو !
خدا از بهترین ها فقط یه دونه خلق کرده ! دقت کردی که چقدر تنهایی ؟
شانه هایت را برای تکیه انتخاب کردم ، تو پناه منی در لحظه های بی قراریم ، در عبور بادهای خزان ، روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر