عشق ان نيست كه پيدا باشد عشق ان است كه در دل هويدا باشد
اشكارا نهان كنم تا چند دوست ميدارمت به بانگ بلند
دوستت دارم فقط به خاطر دوست دوست ندارم که بگویم دوستت دارم دوست دارم که خود احساس کنی که دوستت دارم
ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالیکه قلبت از محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وفتی عشقت در وجودم جاری می شود بگذار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا طلسم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانیکه با تو هستم به آسمان به بیکران پرواز می کنم پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمی دانم تقدیم به گلم مجید
زندگی هيچ وقت اونجور که فکر ميکنی نيست زندگی هيچ وقت باب ميل تو پيش نميره ... ولی هميشه هم توش شاديه هم غم ...تنهايی سردش ميکنه باز عشق سرماشو ميگيره.. اين تويی که مهم ترين نقشو تو زندگی ايفا ميکنی تويی که ميتونی هميشه گرمش نگه داری و يا اون و از سرما به يخ بشونی....مهم ترين چيز اينه که ياد داشته باشی گذشت کنی ...فراموش کنی ..دوست داشته باشی...عشق بورزی...و تو اغوشت بگيری و طعم شيرينشو خودت بچشی وقتی دلت گرفته ياد بگيری اشک بريزی اونم رو شونه های مهربون نازنينت ... وقتی سردت شد تو غربت تنهايی بپری تو بغلشوخودت و مچاله کنی واونم با دستاش نوازشت کنه ... ميبينی شنيدن اين حرفها هم ادم و گرم ميکنه چی برسه... اما... اما دوری... اما بی او بودن... اما تنهايی روزهارو شب کردن... اما بی او به خواب رفتن.... سخت نيست بلکه طاقت فرساست توی تنهايی دل به غصه دادن مثل پروانه سوختن... بی او اشک ريختن ... و بی همدم خوابيدن.. ميبينی چقدر سردت شد منم دارم ميلرزم... اميد با تو بودنه که نميزاره سرما غلبه کنه به وجود عشقت روزگار کثيف ...ازت متنفرم...بدم مياد اسمتو رو لب بيارم.. خدايا تنهام نزار بی تو هيچم....
همه ما وارثیم وارث عذاب عشق سهم اون کس بیشتره که میشه خراب عشق
دوستي انتخاب كن كه دلش آنقدر بزرگ باشه كه براي جا شدنت تو دلش نخواهي خودت رو كوچك كني .
اگه عشقم حقیره اگه جسم کویره اگه خالیه دستام اگه همیشه تنهام برای تو عاشقترین عاشق دنیام
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد بسیار فتاده بود دلم در غم عشق اما نه چنین بار که اینبار افتاد
فریاد برامدیم که گردون لیلا تو ندادهای به مجنون . فریاد برامد آنکه خاموش کم داد اگر نگیرد افزون . خاموش شدیم و رفتیم رفتیم و در میکده بستیم .با خود به سخن چنین نشستیم ما باده نخورده ایم و مستیم. مسجد سر راه از آن گذشتیم بر روی درش چنین نوشتیم در میکده هم خدای بینی با مرد خدا اگرنشینی
عشق يعني خون دل يعني جفا عشق يعني درد و دل يعني صفا عشق يعني يك شهاب و يك سراب عشق يعني يك سلام و يك جواب عشق يعني يك نگاه و يك نياز عشق يعني عالمي راز و نياز
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر