از افسر نگهبان به ریاست محترم دل : اینجانب عشق فارغ التحصیل رشته محبت از دانشگاه عاشقان افتخار دارم در یکی از شعبان قلب شما انجام وظیفه کنم .
نکردم در این دنیا گناهی ، فقط کردم به چشمانت نگاهی ، گناه من اگر باشد گناهی ، مجازاتم کن هر طور که خواهی .
سرنوشت سه دفعه بهت دروغ میگه ! اولین بار وقتی به دنیات میاره ، دومین بار وقتی عاشقت میکنه ، سومین بار هم زندگی رو ازت میگیره تا بفهمی همش خواب بود و بس !
در این راه شگرف ، در دعای سحرت ، در مناجات خدایی شدنت ، هرگز از یاد نبر ، من جا مانده بسی محتاجم .
کوله بارت بر بند ، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم ، بشناسیم خدا و بفهمیم که چه عمری غافل بودیم ، ای سبک بال !
کاش لحظه ای می ایستادند قطرات زمان ، که از میان برخیزد بوی ماندگی خاطرات من .
در کوچه ی عشق عاشقی کمرنگ است ، حرف دل عاشقان چه رنگارنگ است ، وقتی که ریا روی محبت باشد ، انگار تمام قلب ها از سنگ است .
کبوترم ، لانه ی من بام توست ، کجا روم ؟ مرغ دلم رام توست ، پادشه کشور عشقم ولی ، نگین انگشتری ام نام توست .
من یک ماهی کوچکم که توی قلب شیشه ای دل تو زندگی می کنم ، می دونی اگه دلت بشکنه من می میرم ؟
می شود ای دوست آیا آن نگاهت را خرید ؟ یا برای آسمان ها روی ماهت را خرید ؟ من دلم لبریز از آشوب و زنگار رو غم است ، می شود آیینه وش یه لحظه آهت را خرید ؟
درویشم و درویش تر از خود ندیدم ، همرنگ دلم عاشق و درویش ندیدم ، عمریست که من عابر این راه غریبم ، جز سایه ی خود همسفری بیش ندیدم .
آن عشق را در تو ، تو را در دل ، دل را در موقع طپیدن به تو دوست دارم .
هرگز به احساساتی که در اولین برخورد از کسی پیدا می کنید اعتماد نکنید !
اسرار خویش به کسی مگوی ، زیرا سینه ای که در حفظ راز خود به ستوه آید ، از سینه ی دیگران نباید انتظار امانت داشته باشد .
محبت همه چیز را شکست می دهد و خود شکست نمی خورد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر