ابتدا مادرش را بر اثر ابتلا به بيماري سل درگذشت و چند سال بعد پدرش که پس از مرگ همسرش به ميخواره اي خشن و بد رفتار بدل شده بود به علت بدرفتاري بيش از حد بدست موژيک هاي تحت مالکيتش کشته شد.( موژيکها، رعيت و کشاورزاني بودند که همراه با زمين خريده و فروخته مي شدند).
داستايوسکي با اينکه از پدر خود دل خوشي نداشت، با شنيدن خبر کشته شدن وي براي نخستين بار دچار حمله صرع شد و از آن پس به هنگام تحمل فشارهاي بيش از حد روحي و عصبي، دچار اين حمله مي شد.
سالشمار زندگي فئودور ميخاييلوويچ داستايوسکي:
1821- در 30 اکتبر در شهر مسکو چشم به جهان گشود.
1834- بهمراه برادر بزرگترش به مدرسه شبانه روزي رفته و بمدت 3 سال در آن مدرسه تحصيل کرد.
1836- در سن پانزده سالگي مادرش را که مبتلا به بيماري سل بود از دست داد.
- بفرمان پدر در امتحانات ورودي دانشکده مهندسي نظامي شرکت نمود و پذيرفته شد.
1838- در ژانويه و در سن 17 سالگي وارد دانشکده مهندسي نظام شد.
1839- خبر کشته شدن پدرش به دست کشاورزان ناراضي ضربه اي سنگين بود که همين باعث بروز اولين نشانه هاي بيماري صرع در وي شد.
1843- فارغ التحصيلي با درجه ستوان سومي از دانشکده نظامي.
- اشتغال در اداره مهندسي وزارت جنگ.
1844- شروع تنگدستي ها با اتمام سهم ارث پدري بواسطه ولخرجي.
- بدليل تنگدستي به کار ترجمه روي آورد و کتابهاي ( اوژني گرانده اثر بالزاک ) و ( دون کارلوس اثر شيلر ) را ترجمه نمود.
- تقاضاي استعفا از ارتش را تحويل مقامات مربوطه داد.
- در زمستان رمان کوتاه ( مردم فقير ) را نوشت که با استقبال منتقدين و خوانندگان روبرو و شهرت مناسبي بدست آورد.
1845- تا سال 1847 موفق به نوشتن داستانهاي ( همزاد ) ، ( آقاي پروخارچين ) و ( خانم صاحبخانه ) شد.
1849- توسط پليس مخفي و به جرم براندازي حکومت دستگير شد.
- دادگاه نظامي او را به اعدام محکوم نمود.
- در 19 دسامبر همان سال مشمول تخفيف، که مجازات مرگ را به 4 سال زندان و 6 سال خدمت در لباس سربازان ساده بدل کرد.
1854- در حالي که از بيماري صرع رنج مي برد از زندان آزاد شد.
- در ادامه مجازات بعنوان سرباز ساده در گردان هفتم پياده نظام سيبري به منطقه سميپالاتينسک اعزام شد.
1857- با ماريا ديميتريونا ازدواج کرد.
1859- استعفايش از ارتش پذيرفته شد و به نزديکي مسکو نقل مکان کرد.
- نوشتن دو داستان ( خواب عمو جان ) و ( دهکده اشپيانچيکوو ).
- ارسال شرح حال براي الکساندر دوم و کسب اجازه براي ورود به پترزبورگ.
- شروع بکار در نشريه برادرش بنام ( ورميا ) .
1862- شروع سفر چند ماهه به اروپا به اتفاق همسرش.
- انتشار داستان ( ماجراي بي شرمانه ) در نشريه ورميا.
1863- تعطيلي نشريه ورميا و آغاز دوران بي کاري.
- گذراندن تابستان و پاييز در اروپا.
1864- در دهم ژوئيه برادرش ( ميخائيل ) در گذشت.
- در شانزدهم آوريل همان سال همسرش ماريا نيز او را تنها گذاشت و بدرود حيات گفت.
- کتابهاي ( خاطرات خانه مردگان ) و ( آزردگان ) را که از سال 1862 شروع کرده بود به پايان رساند.
- در اکتبر همان سال رمان معروف قمارباز را در 26 روز نوشت که اين کار با هنر تند نويسي ( آنا گريگوريا ) انجام پذيرفت .
1867- ازدواج با آنا در فوريه.
- آغاز سفر به اروپا به اتفاق آنا در آوريل همان سال.
1868- اقامت يکساله در سوئيس.
- تولد دخترش سوفيا .
- فوت سوفيا در سه ماهگي.
1869- اقامت يکساله در ايتاليا.
- ژانويه، اتمام رمان ( ابله ) در شهر فلورانس.
- پاييز، اتمام رمان ( هميشه شوهر ) که بهترين اثر طنز او به شمار مي رود.
- سپتامبر، تولد دومين دخترش ( ليوبوف ).
1870- اقامت دوساله در درسدن.
1871- اتمام رمان ( جن زدگان ) در ماه ژوئيه.
- در تابستان پسرش ( فديا ) متولد شد.
1873- سردبيري مجله گراژدانين را پذيرفت و تا مارس سال بعد به اين کار ادامه داد.
1874- شروع به نوشتن رمان ( جوان خام ) که تا سال 1875 طول کشيد.
1875- انتشار رمان ( جوان خام ) در مجله اوتچستيه زابيسکي .
- تولد ( آليوشا ) آخرين فرزندش.
1876- انتشار ( يادداشت هاي روزانه ) در نشريات تا سال 1877.
1878- فوت آليوشا در سن 3 سالگي بر اثر حمله بيماري صرع.
1879- انتشار رمان ( برادران کارامازوف ) در نشريه روسکي وستنيک که تا سال 1880 ادامه يافت.
1881- در زمستان ( 28 ژانويه ) در سن 60 سالگي و بر اثر خونريزي داخلي زندگي را بدرود گفت.




هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر