۵.۱۵.۱۳۸۹

بهلول


يک روزهارون الرشيد درحال غضب فرياد برآورد که:

من،همچون سيلی خروشيده ام،چون به خشم آيم، انسان و گياه و خانه ها را يکجا بروبم

واز صفحه گيتی محو گردانم!

بهلول گفت:سيل بودن هنر نباشد.

هنر از آن قطرات باران است که خود را به خاک می سپارند

تا گلها و نباتات سر از خاک بدر آورند.....


از مجموعه داستانهای بهلول

هیچ نظری موجود نیست:

http://up.iranblog.com/images/0z5dgraxwa4j49a5ts77.gif http://up.iranblog.com/images/gv83ah5giec9g8jkopmc.gif