تویی که در جان و دلم جا میکنی
زین قدر از من تبرا می کنی
تو تبرا کن که هستت دستگاه
ای تبرای تو را جان عذر خواه
یاد می کن آن زمانی را که من
چون صنم بودم تو بودی چون ثمن
بنده بر وفق تو دل افروختس
هر چه گیی پخت گوید سخته است
و عشق ................
سفر به روسنی اهتراز خلوت اشیاست
و عشق..............
صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامن
نههه................
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک
هیچ
می شوند کدر...........
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر