در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم | عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم | |
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود | بیچاره من که ساخته از آب و آتشم | |
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز | صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم | |
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست | عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم | |
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست | شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم | |
باور مکن که طعنهی طوفان روزگار | جز در هوای زلف تو دارد مشوشم | |
سروی شدم به دولت آزادگی که سر | با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم | |
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان | لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم | |
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب | ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم | |
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی | تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم | |
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار | این کار تست من همه جور تو میکشم |
۷.۱۰.۱۳۸۹
چه میکشم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر