تیرهگون شد کوکب بخت همایونفال من | واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من | |
خندهی بیگانگان دیدم نگفتم درد دل | آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من | |
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت | گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من | |
روزگار اینسان که خواهد بیکس و تنها مرا | سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من | |
قمری بیآشیانم بر لب بام وفا | دانه و آبم ندادی مشکن آخر بال من | |
بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال | خاطرات کودکی آمد به استقبال من | |
خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود | از کتاب عشق اوراق سیاه فال من | |
ای صبا گر دیدی آن مجموعهی گل را بگو | خوش پراکندی ز هم شیرازهی آمال من | |
کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز | شهریارا حل مشکلها کند حلال من | |
۷.۱۰.۱۳۸۹
اقبال من
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر