اگر بلاکش بیداد را به داد رسی | خدا کند که به سر منزل مرا درسی | |
سیاهکاری بیداد عرضه دار ای آه | شبان تیره که در بارگاه دادرسی | |
جهان ز تیرگی شب بشوی چون خورشید | اگر به چشمهی نوشین بامداد رسی | |
سواد خیمهی جانان جمال کعبهی ماست | سلام ما برسان گر بر آن سواد رسی | |
به گرد او نرسی جز به همعنانی دل | اگر چه جان من از چابکی به باد رسی | |
بهشت گمشدهی آرزو توانی یافت | اگر به صحبت رندان پاکزاد رسی | |
ورای مدرسه ای شیخ درس حال آموز | بر آن مباش که تنها به اجتهاد رسی | |
غلام خواجهام ای باد توتیا خواهم | اگر به تربت آن اوستاد راد رسی | |
ترا قلمرو دلهاست شهریارا بس | چه حاجتست به کسرا و کیقباد رسی |
۷.۱۰.۱۳۸۹
درس حال
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر