باز کن نغمهی جانسوزی از آن ساز امشب | تا کنی عقدهی اشک از دل من باز امشب | |
ساز در دست تو سوز دل من میگوید | من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب | |
مرغ دل در قفس سینهی من مینالد | بلبل ساز ترا دیده همآواز امشب | |
زیر هر پردهی ساز تو هزاران راز است | بیم آنست که از پرده فتد راز امشب | |
گرد شمع رخت ای شوخ، من سوخته جان | پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب | |
گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز | میکنم دامن مقصود پر از ناز امشب | |
کرد شوق چمن وصل تو ای مایهی ناز | بلبل طبع مرا قافیهپرداز امشب | |
شهریار آمده با کوکبهی گوهر اشک | به گدائی تو ای شاهد طناز امشب | |
۷.۱۱.۱۳۸۹
سوز و ساز
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر