از اینترنت با حجم سه میلیارد صفحه اغلب به عنوان کاملترین دایرةالمعارف یاد میشود. مستندات بینظیری که به رایگان در اختیار ما گذاشته شده و ابزاری که ظرف چند ثانیه میتوانند پاسخگوی سئوالات ما باشند. موتورهای جستجو آنچنان کارا میباشند که کافیست چند لغت پراکنده به آنها بدهید تا اطلاعات فراموش شده خود را باز یابید. برخلاف عقیده عموم از این ابزارهای مفید تعداد کمی وجود دارد. فقط چهار شرکت آمریکائی موفق شدهاند که خدمات مثبت و با کیفیتی به مردم جهان ارائه دهند. پیش از ادعای هدایت کاربران اینترنت درحجم عظیم اطلاعات، که بیوقفه درحال افزایش هستند، باید بتوان هزاران رایانه را در شبکه عنکبوتی در نوردید و اطلاعات موجود را جمع آوری کرد. به ویژه باید دانست که چگونه مناسبترین صفحات را از آنها بیرون کشید. این قابلیت "هوشمندی" موتورهای جستجو را تشکیل میدهد و موفقیت یا عدم موفقیت آنها از این نکته سرچشمه میگیرد.
گوگل با تبدیل شدن به پرکاربرترین موتور جستجو در جهان در کمتر از سه سال این قابلیت را به اثبات رسانده است. دیدگاه مبتکرانه گوگل به او این اجازه را داده است که از همان صفحه اول نتایج، اطلاعات مورد جستجو را ارائه دهد.
دهان به دهان: کارشناسان به دوستان خود توصیه کردند که از این موتور جستجوی "باهوش" استفاده کنند، و تعداد تقاضاهای جستجوی گوگل که ١٠٠٠٠ مورد در سال ١٩٩٩ بود، در بهار ٢٠٠٣ از مرز ٢٠٠ میلیون مورد در روز فراتر رفته است. از این پس ٥٣% تقاضاهای جهانی به او سپرده میشود، تا جائیکه تعداد ٧٠ میلیون کاربر آن، کل اینترنت را با این ابزار بی همتا یکسان میپندارند. "فرانسیس پیزانی" روزنامهنگار میگوید: گوگل به تدریج به وسیلهای اساسی - فراتر از یک موتور جستجو - تبدیل شده است، او میافزاید: من دیگر از موتور جستجو برای دسترسی به سایتهای حاوی اطلاعات استفاده نمیکنم. نتایج نمایش داده شده بعنوان پاسخ یک سئوال کافی بوده و از این پس فقط سایتهایی که گوگل ارائه میکند، بعنوان ابزار تحقیق مورد استفاده قرار میگیرند(١)".
با این وجود برتری گوگل با مطرح شدن سئوالات اساسی همراه بوده است. چگونه الگوریتمی چنین "هوشمند" می تواند ده پاسخ "مناسبتر" را درباره "عراق" از میان سه میلیون صفحه حاوی این لغت انتخاب کند؟ مانند سایر موتورهای جستجو، این ابزار هم در وحله اول از لحاظ محدودیت با مشکلات فراوان روبروست. این موتور فقط میتواند اطلاعاتی را ارائه دهد که در دسترس عموم مردم قرارداده شدهاند. اگر کسی نخواهد مقالهای را درباره "آداب و رسوم همای ریشو" (اصطلاح مورد علاقه الکساندر ویالات) منتشر کند، هر گونه جستجویی دراین زمینه بیهوده خواهد بود: با "استفاده از اینترنت" مجموعه دانستنیهای قابل دسترسی در اختیار ما قرار نخواهد داشت، بلکه فقط اطلاعاتی که مشترکان مختلف مانند – دانشگاهها، موسسات و وسایل ارتباط جمعی انتخاب کردهاند که در دسترس عموم قرار گیرد دراختیار ما قرار خواهد گرفت (ولی ما میتوانیم مقالاتی را از "کل جهان" و سایر مقالاتی را که قاعدتاً پولی هستند نیز بیابیم) بنابراین کیفیت این اطلاعات انتخاب شده نقش محوری در مناسب بودن پاسخهای ارائه شده خواهد داشت.
درحالی که تعداد صفحات قابل دسترسی همینطور افزایش مییابد، برخی منابع متعلق به نهادها را عمداً از اطلاعات سایتهای خود کاستهاند. فردای ١١ سپتامبر ٢٠٠١، تعداد سایتهای رسمی آمریکائی که بد ین صورت اطلاعات خود را تخلیه کردند رو به فزونی نهاد. برای مثال سایت ارتش آمریکا که در گذشته، اطلاعات مربوط به هشت انبار تسلیحات شیمیائی(٢) خود را مغرورانه در دسترس عموم قرار میداد. آنها در ضمن اطلاعات زیادی را نیزراجع به غیرنظامیان تخلیه کردند. خدمات اطلاعات جغرافیائی، دسترسی به نقشه راهها(٣) را ممنوع کرد و ایالت پنسیلوانیا نقشه تجهیزات زیرساختاری مخابرات، نقشه مدارس و بیمارستانها(٤) را حذف کرد. در سایه شعار مبارزه علیه تروریسم، برخی شرکتها اطلاعاتی را که گروههای حفظ محیط زیست به دنبال تلاشهای بسیار توانسته بودند حق دسترسی به آنها را داشته باشند، حذف کردند: تولیدکنندگان کالیفرنیائی انرژی برق اطلاعات مربوط به گازهای آلوده کننده کارخانجات برق(٥) را به این ترتیب حذف کردند.
ورشکستگی "اقتصاد جدید" درسال ٢٠٠١ نیز دراین امر سهیم شد: تعداد ناشران "آنلاینی" که مقالات خود را فقط برای مشترکین حفظ میکردند بیش از پیش شد. این خطمشی که با هدف درآمد بیشتر صورت گرفته بود به یک ناکامی انجامید: حذف کاملشان از شبکه عنکبوتی. سایتهایی که دسترسی به آنها فقط در صورت مشترک شدن (حتی بصورت رایگان) میسر میشد دیگر توسط موتورها شناسائی نشدند.
لذا حتی اگر "نیویورک تایمز" ماه گدشته تحقیق قابل ملاحظهای درباره "آداب و رسوم همای ریشو" منتشر کرده باشد، این مطلب به شما ارائه نخواهد شد. عمده مقالات نشریات بدین ترتیب بالقوه غیرقابل دید شدهاند.
درهمان زمان بازیگران دیگری شبکه را تصاحب کرده اند: شرکتهایی که به منظور شناساندن خود از شبکه به مثابه ابزار ارتباطی مطلوب بهره گر فته یا سازمانهای مبارز که وسیله دیگری را درشبکه برای ارائه نظرات خود یافتهاند... به ویژه کاربران اینترنت سایتهای شخصی بیشتری ایجاد کردهاند: "نشریه اتوماتیک" که قبلاً در دسترس افراد متخصص بود، اینک با ظهور ابزار ساده در دسترس عموم قرار گرفته است.
در اواسط سالهای ١٩٩٠، دو دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آمریکائی استنفورد، "سرجی برین" و "لاری پیج" در مواجهه با این سیر اطلاعات، راه جدیدی را در پیش گرفتند: یک موتور جستجوی پایهریزی شده براساس مطالعه ریاضی روابط بین سایتها، نتایج بهتری نسبت به تکنیکهای ساده مورد استفاده در آن زمان بدست میداد.
از آنجائیکه آنها متقاعد شده بودند که صفحات "مناسبتر" صفحاتی هستند که بیش از همه بازدید میشوند (سایتهایی که سایتهای دیگر آنها را بصورت هایپرتکست لینک کردهاند)، تصمیم گرفتند این مسئله را به عنوان پروژه تحقیقاتی خود انتخاب کنند و روی مبناهای یک موتور "ریاضی" کار کنند، آنها در نهایت " گوگل" را پایه نهادند و شرکت خود را در سپتامبر ١٩٩٨ تاسیس کردند.
برای ارزیابی "مناسب بودن" صفحات ارائه شده در شبکه، "برین و پیج" "صفحه رَنک"، خاص گوگل، را اختراع کردند، که نوعی ردهبندی ارزشهای مربوط به صفحات است. ارزش یک صفحه Web در این مقیاس، به صورت پیوسته، برحسب تعداد بازدیدهایی که از آن میشود ارزیابی میگردد. بدین ترتیب سایتهای "منزوی" که هیچگونه هایپرتکستی ندارند کمتر بازدید شده و اصطلاحاً "مشروعیت" ندارند. برعکس سایتهایی که بیش از همه بازدید میشوند از نظر گوگل سایتهای مرجع به شمار میآیند. این الگوریتم ابتکاری نتایج شگفتانگیزی ارائه میدهد.
با این حال این سیستم دارای مشکل است׃ سایتهای جدید مخفی مانده و غیرقابل دید میشوند مگر اینکه بتوانند توجه سایتهایی را که قبلاً ایجاد شدهاند جلب کنند. پایهگذاران گوگل میافزایند: "پیج رنک" بر ماهیت کاملاً دموکراتیک وب استوار است و معذلک باید اعتراف کنند که "آرای صفحات مهم ارزش بیشتری دارند و کمک میکنند که صفحات دیگر نیز باارزش شوند." یک دموکراسی شگفتانگیز که در آن اعضای تاثیرگذار قبلی حق انتخاب بیشتری نسبت به اعضای جدید دارند.
"آندرو اورلوسکی" درباره این موضوع آموزنده، قصه ای کوتاه در "رجیستر" نوشته است. در ١٧ فوریه ٢٠٠٣، مقاله ای درباره جنبش اعتراض آمیز ضدجنگ به مثابه ظهور ابرقدرت دوم در صفحه اول "نیویورک تایمز" منتشر شد. "تظاهرات بزرگ ضدجنگ در تمام دنیا در تعطیلات آخر این هفته به ما ثابت کرد که هنوز بدون شک دو ابرقدرت روی کره خاک وجود دارد: ایالت متحده و افکار عمومی". این اصطلاح سریعاً توسط دبیرکل سازمان ملل آقای "کوفی عنان" بکار گرفته شد. در هفتههای بعد نتیجه جستجو درباره اصطلاح "دومین ابرقدرت" در گوگل به درستی به همان تعریف اولی ارجاع میداد.
استاد دانشگاه هاروارد، "جیمز اف مور" تصمیم گرفت که "ضدحملهای" را ترتیب دهد. ٣١ مارس، او سایت شخصی خود را بانام "دومین ابرقدرت نقاب از چهره زیبای خود برمیدارد" تاسیس کرد. یک متن بسیار بیاهمیت که در آن اصطلاح "دومین ابرقدرت" بصورتی که تنها برای جلب توجه اعضای حزب جمهوریخواه جذاب بود استفاده شده بود.
سایر "تکنو-اوتوپیستها" عقاید خود را در افکار "اورلوسکی" متبلور دیدند و با ارائه نقدهای بسیار موثر روی شبکه، این مقاله بیاهمیت را به "مرجع" درباره موضوع تبدیل کردند.
به این ترتیب یک ماه بعد، از ٣٠ پاسخ پیشنهادی گوگل برای جستجوی "دومین ابرقدرت"، ٢٧ مورد به سایت ساختگی او مربوط میشد. جیمز مور، متخصص استراتژی اقتصادی، فنآوری و مدیریت، میدانست چه میکند.
"اندرو اورلوسکی" میگوید: میلیونها انسان در سراسر جهان لازم بود تا "گنگ بزرگ" (منظور نیویورک تایمز است) جنبش ضدجنگ را بعنوان "دومین ابرقدرت" تشریح کند. اما یک مشت "وبلاگر" کافی بود تا مقاله مور را مرجع قرار دهند. در نتیجه تعریف او به کمک الگوریتم "پیج رنک" "گوگل" دارای مشروعیت شد و سایر تعاریف را نابود کرد.
چنانچه موتور جستجو وسیله اصلی شما برای داشتن دیدگاهی درباره دنیا بود، شما خیلی سخت باور میکردید که اصطلاح "دومین ابرقدرت" میتواند معنای دیگری داشته باشد. بدین ترتیب معنای اصلی آن تقریبا از دست رفته است."
به عقیده "اندرو اورلوسکی" این ماجرا نشان میدهد که گوگل دارای "دقت مستدل" نیست بلکه "نتیجهای خلاصه" میباشد: جستجویی در گوگل شما را به سمت مرجع اصلی درباره موضوع هدایت نمیکند بلکه به سمت مرجعی میروید که بیشترین بازدیدکننده را داشته است. پدیدهای که بر اساس قانون حفظ حقوق مولف که انتشار آنلاین نوشتهها را ممنوع میکند، باز هم بیشتر تقویت میشود. در حالی که جستجویی درباره "رائول ونژم" شما را به برخی نوشتههای او هدایت میکند (چندین کتاب از این نویسنده روی شبکه موجود هستند)، ولی در مقابل در مورد اکثر نویسندگان، شما فقط دعوت به خرید میشوید و در بهترین حالت خلاصهای از یکی از نوشتهها که توسط خواننده کاربر اینترنتی صورت گرفته در اختیار قرار میگیرد. وضعیتی که میتوانیم آنرا با کتابخانهای مقایسه کنیم که کتاب را بصورت رایگان در اختیار قرار نمیدهد و فقط برگههای راهنمای کتاب را که توسط اعضا تهیه شده، به آنها ارائه میدهد.
این فقدان مدارک مرجع موجب موضعگیریهایی در زمینه ایدئولوژیک میشود. و جالب اینکه، این قدرت نمادین – توانائی ارزش دادن به درکی از یک موضوع – یکی از موارد نادری است که هنوز در ساختار معمول توزیع قدرت قرار نگرفته است.
ایدئولوژ حاکم در آن بیش از حد ارائه نشده است و بالعکس برای مثال: جستجو درباره نام وزیر کشوری طرفدار بازگرداندن خارجیها با هواپیماهای Chertars شما را به سوی نهادهای دفاع از خارجیهای فاقد مدارک قانونی سوق میدهد و وقتی از گوگل درباره دولتمردی سئوال کنید، میتواند از مصاحبههای مطبوعاتی وی صرفنظر کند و از رسوایی تجاری که او در آن دست داشته یاد کند. در حقیقت، قدرت تاثیرگذاری عوامل مختلف به درجه استفاده آنها از شبکه بستگی دارد: ایجاد یک سایت کافی نیست، باید توانائی ایجاد خطوط ارتباطی با سایر سایتها را نیز داشت و مورد نظر "آنهائی که ارزش بیشتری" در شبکه دارند، قرار گرفت.
افراد زیادی به خاطر مطالب خود روی شبکه مورد تقدیر صادقانه قرار میگیرند ولی دیگرانی نیز هستند که هوشمندانه میدانند چگونه از ضعف این ابزار استفاده کنند. به این ترتیب بعضی آژانسها که درخدمت لابیهای گوناگون قرار دارند، تخصصی جهت ایجاد سایتهای اطلاعاتی یافتهاند که محتوای آنها در نگاه اول اطلاعیههای آژانسهای خبری را تداعی میکند، این شکل بیطرفی ظاهری کاربران اینترنت را که فکر میکنند به اطلاعات مفیدی دست یافتهاند میفریبد، کاربران سعی میکنند در سایت خود به این سایت ارجاع دهند و در نتیجه سایت را دارای قدرتی نمادین سازند که در نهایت به سود آن خواهد بود.
برخی موضوعات حساس، مانند ارگانیسمهایی که از لحاظ ژنتیکی تغییر یافتهاند یا چالشهای اسرائیل و فلسطین موجب درگیری سرسختانهای شدهاند و هر یک از طرفین سعی دارند تا ایدئولوژی خود را از نگاه گوگل "مشروعتر" جلوه دهند. تا جائی که مسئول یک سایت اینترنت مرجع – حداقل از نگاه گوگل – از دریافت پیامی عجیب از طرف یک واسطه تجاری متعجب شده بود: "من خواهان خریداری ارتباط هایپرتکست موجود در سایت شما هستم تا برای سایتهای مشتریان خود تبلیغ کنم. احتیاجی نیست که این ارتباطات بطور خاص روی سایت شما نمایش داده شود چرا که ما به دنبال افزایش مستقیم بازدید از این طریق نیستیم. از آنجائیکه سایت شما از طرف موتورهای جستجو مورد استقبال قرار دارد، این ارتباطات امکان افزایش بازدید از این سایتها را روی موتورهای دیگر مهیا میسازد". این متخصص مشهور، در میان مشتریان خود از، سایتهای تجاری، آژانسهای مسافرتی و شرکتهای داروئی نام میبرد.
بدون شک در برابر مسائل سیاسی که دیدگاههای اساسا متفاوت در رابطه با آنها بطور همزمان در شبکه موجودند، گوگل دچار ضعف است: معیارهای ریاضی آن میتوانند بعضی عوامل و برخی نظریات را مرجع سازند و یک برتری خلاف واقع را در مورد نوشتههایی که فقط نظر افراد معدودی است ایجاد کنند. پایه واساسی که "اولین ورودیها" در شبکه از آن بهرهمند شدهاند و تعداد انبوه خطوط ارتباطی که دراختیار دارند (به ویژه به خاطر پدیده وبلاگ که اصولاً آمریکائی است)، "اربابان تفکر" امروزی گوگل را "از لحاظ ریاضی" تعیین کرده است. بیشک، این ابزار از لحاظ فنی یا عملی موفقیتهای درخشانی بدست آورده است ولی نباید از نظر دور داشت که برای برخی موضوعات دقت مضمونی از الگوریتم ریاضی با اهمیتتر است.
۱) فرانسیس پیزنی، " گوگل، زندگی من" Netsurf
۲) آدرس http://www.netsurf.ch/archives/۲۰۰۱/۰۱-۱۰/۰۱۱۰۲۴nt.html
۳) "security concerns prompt army to review web sites,access "And Electronics Report, ٢٦ October ٢٠٠١
۴) http://www.fas.org/sgp/news/۲۰۰۱/۱۰/dior۱۰۲۶۰۱.html
۵) سان فرانسیسکو کرانیکل: ٥ اکتبر ٢٠٠١ رسانههای خبری و قانون، مجله گزارشگران کمیته آزادی مطبوعات، پائیز ٢٠٠٢
● مونوپولی؟
در دنیای "اقتصاد جدید" گوگل یک OVNI است. گوگل یک "استارت – آپ" موفق است. درحالی که اکثر موتورهای جستجو نتوانستند با ترکیدن "حباب اینترنت" به کارخود ادامه دهند، گوگل به سرعت راز بقای تجاری را یافت. گردش مالی گوگل که درسال ۲۰۰۳ حدود یک میلیارد دلار تخمین زده میشود، بر پایه ارائه دو نوع سرویس حاصل شده است. در درجه اول، فنآوری سیستم جستجوی آن، که با اختیارات کامل در دست مشتریانی همانند یاهو، سیسکو، وودافون یا ارتش آمریکا قرار میدهد. و همچنین، تخصص گوگل در زمینه تبلیغات هدفدار: پیامهای تبلیغاتی نمایش داده شده در گوگل – که عبارتند از متون ساده ولی دقیقاً مرتبط با موضوع مورد جستجو که بطور میانگین پنج برابر بیشتر از شبکههای تبلغات سنتی کلیک میشوند. با اینکه همه گوگل را کاندیدای مناسبی برای ورود به "بورس" میشناسند، ولی گوگل هنوز از ورود به "وال استریت" سر باز میزند و معتقد است که بلندپروازیهای تکنولوژیک او مخالف مدیریتهای کوتاهمدت سهامداران خواهد بود. لاری پیج(۲) میگوید: "ما نسبتا خوب هستیم، ولی هنوز با اهداف نهایی فاصله زیادی داریم که با صرف زمانی طولانی به آن نخواهیم رسید". شاید او در رویای تبدیل کردن گوگل به یک "مایکروسافت" دیگر و ورود به "بورس" همزمان با در اختیار گرفتن انحصار کامل در این زمینه است. مانند یک بازی بزرگ "مونوپولی".
۱) “
گوگل با تبدیل شدن به پرکاربرترین موتور جستجو در جهان در کمتر از سه سال این قابلیت را به اثبات رسانده است. دیدگاه مبتکرانه گوگل به او این اجازه را داده است که از همان صفحه اول نتایج، اطلاعات مورد جستجو را ارائه دهد.
دهان به دهان: کارشناسان به دوستان خود توصیه کردند که از این موتور جستجوی "باهوش" استفاده کنند، و تعداد تقاضاهای جستجوی گوگل که ١٠٠٠٠ مورد در سال ١٩٩٩ بود، در بهار ٢٠٠٣ از مرز ٢٠٠ میلیون مورد در روز فراتر رفته است. از این پس ٥٣% تقاضاهای جهانی به او سپرده میشود، تا جائیکه تعداد ٧٠ میلیون کاربر آن، کل اینترنت را با این ابزار بی همتا یکسان میپندارند. "فرانسیس پیزانی" روزنامهنگار میگوید: گوگل به تدریج به وسیلهای اساسی - فراتر از یک موتور جستجو - تبدیل شده است، او میافزاید: من دیگر از موتور جستجو برای دسترسی به سایتهای حاوی اطلاعات استفاده نمیکنم. نتایج نمایش داده شده بعنوان پاسخ یک سئوال کافی بوده و از این پس فقط سایتهایی که گوگل ارائه میکند، بعنوان ابزار تحقیق مورد استفاده قرار میگیرند(١)".
با این وجود برتری گوگل با مطرح شدن سئوالات اساسی همراه بوده است. چگونه الگوریتمی چنین "هوشمند" می تواند ده پاسخ "مناسبتر" را درباره "عراق" از میان سه میلیون صفحه حاوی این لغت انتخاب کند؟ مانند سایر موتورهای جستجو، این ابزار هم در وحله اول از لحاظ محدودیت با مشکلات فراوان روبروست. این موتور فقط میتواند اطلاعاتی را ارائه دهد که در دسترس عموم مردم قرارداده شدهاند. اگر کسی نخواهد مقالهای را درباره "آداب و رسوم همای ریشو" (اصطلاح مورد علاقه الکساندر ویالات) منتشر کند، هر گونه جستجویی دراین زمینه بیهوده خواهد بود: با "استفاده از اینترنت" مجموعه دانستنیهای قابل دسترسی در اختیار ما قرار نخواهد داشت، بلکه فقط اطلاعاتی که مشترکان مختلف مانند – دانشگاهها، موسسات و وسایل ارتباط جمعی انتخاب کردهاند که در دسترس عموم قرار گیرد دراختیار ما قرار خواهد گرفت (ولی ما میتوانیم مقالاتی را از "کل جهان" و سایر مقالاتی را که قاعدتاً پولی هستند نیز بیابیم) بنابراین کیفیت این اطلاعات انتخاب شده نقش محوری در مناسب بودن پاسخهای ارائه شده خواهد داشت.
درحالی که تعداد صفحات قابل دسترسی همینطور افزایش مییابد، برخی منابع متعلق به نهادها را عمداً از اطلاعات سایتهای خود کاستهاند. فردای ١١ سپتامبر ٢٠٠١، تعداد سایتهای رسمی آمریکائی که بد ین صورت اطلاعات خود را تخلیه کردند رو به فزونی نهاد. برای مثال سایت ارتش آمریکا که در گذشته، اطلاعات مربوط به هشت انبار تسلیحات شیمیائی(٢) خود را مغرورانه در دسترس عموم قرار میداد. آنها در ضمن اطلاعات زیادی را نیزراجع به غیرنظامیان تخلیه کردند. خدمات اطلاعات جغرافیائی، دسترسی به نقشه راهها(٣) را ممنوع کرد و ایالت پنسیلوانیا نقشه تجهیزات زیرساختاری مخابرات، نقشه مدارس و بیمارستانها(٤) را حذف کرد. در سایه شعار مبارزه علیه تروریسم، برخی شرکتها اطلاعاتی را که گروههای حفظ محیط زیست به دنبال تلاشهای بسیار توانسته بودند حق دسترسی به آنها را داشته باشند، حذف کردند: تولیدکنندگان کالیفرنیائی انرژی برق اطلاعات مربوط به گازهای آلوده کننده کارخانجات برق(٥) را به این ترتیب حذف کردند.
ورشکستگی "اقتصاد جدید" درسال ٢٠٠١ نیز دراین امر سهیم شد: تعداد ناشران "آنلاینی" که مقالات خود را فقط برای مشترکین حفظ میکردند بیش از پیش شد. این خطمشی که با هدف درآمد بیشتر صورت گرفته بود به یک ناکامی انجامید: حذف کاملشان از شبکه عنکبوتی. سایتهایی که دسترسی به آنها فقط در صورت مشترک شدن (حتی بصورت رایگان) میسر میشد دیگر توسط موتورها شناسائی نشدند.
لذا حتی اگر "نیویورک تایمز" ماه گدشته تحقیق قابل ملاحظهای درباره "آداب و رسوم همای ریشو" منتشر کرده باشد، این مطلب به شما ارائه نخواهد شد. عمده مقالات نشریات بدین ترتیب بالقوه غیرقابل دید شدهاند.
درهمان زمان بازیگران دیگری شبکه را تصاحب کرده اند: شرکتهایی که به منظور شناساندن خود از شبکه به مثابه ابزار ارتباطی مطلوب بهره گر فته یا سازمانهای مبارز که وسیله دیگری را درشبکه برای ارائه نظرات خود یافتهاند... به ویژه کاربران اینترنت سایتهای شخصی بیشتری ایجاد کردهاند: "نشریه اتوماتیک" که قبلاً در دسترس افراد متخصص بود، اینک با ظهور ابزار ساده در دسترس عموم قرار گرفته است.
در اواسط سالهای ١٩٩٠، دو دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آمریکائی استنفورد، "سرجی برین" و "لاری پیج" در مواجهه با این سیر اطلاعات، راه جدیدی را در پیش گرفتند: یک موتور جستجوی پایهریزی شده براساس مطالعه ریاضی روابط بین سایتها، نتایج بهتری نسبت به تکنیکهای ساده مورد استفاده در آن زمان بدست میداد.
از آنجائیکه آنها متقاعد شده بودند که صفحات "مناسبتر" صفحاتی هستند که بیش از همه بازدید میشوند (سایتهایی که سایتهای دیگر آنها را بصورت هایپرتکست لینک کردهاند)، تصمیم گرفتند این مسئله را به عنوان پروژه تحقیقاتی خود انتخاب کنند و روی مبناهای یک موتور "ریاضی" کار کنند، آنها در نهایت " گوگل" را پایه نهادند و شرکت خود را در سپتامبر ١٩٩٨ تاسیس کردند.
برای ارزیابی "مناسب بودن" صفحات ارائه شده در شبکه، "برین و پیج" "صفحه رَنک"، خاص گوگل، را اختراع کردند، که نوعی ردهبندی ارزشهای مربوط به صفحات است. ارزش یک صفحه Web در این مقیاس، به صورت پیوسته، برحسب تعداد بازدیدهایی که از آن میشود ارزیابی میگردد. بدین ترتیب سایتهای "منزوی" که هیچگونه هایپرتکستی ندارند کمتر بازدید شده و اصطلاحاً "مشروعیت" ندارند. برعکس سایتهایی که بیش از همه بازدید میشوند از نظر گوگل سایتهای مرجع به شمار میآیند. این الگوریتم ابتکاری نتایج شگفتانگیزی ارائه میدهد.
با این حال این سیستم دارای مشکل است׃ سایتهای جدید مخفی مانده و غیرقابل دید میشوند مگر اینکه بتوانند توجه سایتهایی را که قبلاً ایجاد شدهاند جلب کنند. پایهگذاران گوگل میافزایند: "پیج رنک" بر ماهیت کاملاً دموکراتیک وب استوار است و معذلک باید اعتراف کنند که "آرای صفحات مهم ارزش بیشتری دارند و کمک میکنند که صفحات دیگر نیز باارزش شوند." یک دموکراسی شگفتانگیز که در آن اعضای تاثیرگذار قبلی حق انتخاب بیشتری نسبت به اعضای جدید دارند.
"آندرو اورلوسکی" درباره این موضوع آموزنده، قصه ای کوتاه در "رجیستر" نوشته است. در ١٧ فوریه ٢٠٠٣، مقاله ای درباره جنبش اعتراض آمیز ضدجنگ به مثابه ظهور ابرقدرت دوم در صفحه اول "نیویورک تایمز" منتشر شد. "تظاهرات بزرگ ضدجنگ در تمام دنیا در تعطیلات آخر این هفته به ما ثابت کرد که هنوز بدون شک دو ابرقدرت روی کره خاک وجود دارد: ایالت متحده و افکار عمومی". این اصطلاح سریعاً توسط دبیرکل سازمان ملل آقای "کوفی عنان" بکار گرفته شد. در هفتههای بعد نتیجه جستجو درباره اصطلاح "دومین ابرقدرت" در گوگل به درستی به همان تعریف اولی ارجاع میداد.
استاد دانشگاه هاروارد، "جیمز اف مور" تصمیم گرفت که "ضدحملهای" را ترتیب دهد. ٣١ مارس، او سایت شخصی خود را بانام "دومین ابرقدرت نقاب از چهره زیبای خود برمیدارد" تاسیس کرد. یک متن بسیار بیاهمیت که در آن اصطلاح "دومین ابرقدرت" بصورتی که تنها برای جلب توجه اعضای حزب جمهوریخواه جذاب بود استفاده شده بود.
سایر "تکنو-اوتوپیستها" عقاید خود را در افکار "اورلوسکی" متبلور دیدند و با ارائه نقدهای بسیار موثر روی شبکه، این مقاله بیاهمیت را به "مرجع" درباره موضوع تبدیل کردند.
به این ترتیب یک ماه بعد، از ٣٠ پاسخ پیشنهادی گوگل برای جستجوی "دومین ابرقدرت"، ٢٧ مورد به سایت ساختگی او مربوط میشد. جیمز مور، متخصص استراتژی اقتصادی، فنآوری و مدیریت، میدانست چه میکند.
"اندرو اورلوسکی" میگوید: میلیونها انسان در سراسر جهان لازم بود تا "گنگ بزرگ" (منظور نیویورک تایمز است) جنبش ضدجنگ را بعنوان "دومین ابرقدرت" تشریح کند. اما یک مشت "وبلاگر" کافی بود تا مقاله مور را مرجع قرار دهند. در نتیجه تعریف او به کمک الگوریتم "پیج رنک" "گوگل" دارای مشروعیت شد و سایر تعاریف را نابود کرد.
چنانچه موتور جستجو وسیله اصلی شما برای داشتن دیدگاهی درباره دنیا بود، شما خیلی سخت باور میکردید که اصطلاح "دومین ابرقدرت" میتواند معنای دیگری داشته باشد. بدین ترتیب معنای اصلی آن تقریبا از دست رفته است."
به عقیده "اندرو اورلوسکی" این ماجرا نشان میدهد که گوگل دارای "دقت مستدل" نیست بلکه "نتیجهای خلاصه" میباشد: جستجویی در گوگل شما را به سمت مرجع اصلی درباره موضوع هدایت نمیکند بلکه به سمت مرجعی میروید که بیشترین بازدیدکننده را داشته است. پدیدهای که بر اساس قانون حفظ حقوق مولف که انتشار آنلاین نوشتهها را ممنوع میکند، باز هم بیشتر تقویت میشود. در حالی که جستجویی درباره "رائول ونژم" شما را به برخی نوشتههای او هدایت میکند (چندین کتاب از این نویسنده روی شبکه موجود هستند)، ولی در مقابل در مورد اکثر نویسندگان، شما فقط دعوت به خرید میشوید و در بهترین حالت خلاصهای از یکی از نوشتهها که توسط خواننده کاربر اینترنتی صورت گرفته در اختیار قرار میگیرد. وضعیتی که میتوانیم آنرا با کتابخانهای مقایسه کنیم که کتاب را بصورت رایگان در اختیار قرار نمیدهد و فقط برگههای راهنمای کتاب را که توسط اعضا تهیه شده، به آنها ارائه میدهد.
این فقدان مدارک مرجع موجب موضعگیریهایی در زمینه ایدئولوژیک میشود. و جالب اینکه، این قدرت نمادین – توانائی ارزش دادن به درکی از یک موضوع – یکی از موارد نادری است که هنوز در ساختار معمول توزیع قدرت قرار نگرفته است.
ایدئولوژ حاکم در آن بیش از حد ارائه نشده است و بالعکس برای مثال: جستجو درباره نام وزیر کشوری طرفدار بازگرداندن خارجیها با هواپیماهای Chertars شما را به سوی نهادهای دفاع از خارجیهای فاقد مدارک قانونی سوق میدهد و وقتی از گوگل درباره دولتمردی سئوال کنید، میتواند از مصاحبههای مطبوعاتی وی صرفنظر کند و از رسوایی تجاری که او در آن دست داشته یاد کند. در حقیقت، قدرت تاثیرگذاری عوامل مختلف به درجه استفاده آنها از شبکه بستگی دارد: ایجاد یک سایت کافی نیست، باید توانائی ایجاد خطوط ارتباطی با سایر سایتها را نیز داشت و مورد نظر "آنهائی که ارزش بیشتری" در شبکه دارند، قرار گرفت.
افراد زیادی به خاطر مطالب خود روی شبکه مورد تقدیر صادقانه قرار میگیرند ولی دیگرانی نیز هستند که هوشمندانه میدانند چگونه از ضعف این ابزار استفاده کنند. به این ترتیب بعضی آژانسها که درخدمت لابیهای گوناگون قرار دارند، تخصصی جهت ایجاد سایتهای اطلاعاتی یافتهاند که محتوای آنها در نگاه اول اطلاعیههای آژانسهای خبری را تداعی میکند، این شکل بیطرفی ظاهری کاربران اینترنت را که فکر میکنند به اطلاعات مفیدی دست یافتهاند میفریبد، کاربران سعی میکنند در سایت خود به این سایت ارجاع دهند و در نتیجه سایت را دارای قدرتی نمادین سازند که در نهایت به سود آن خواهد بود.
برخی موضوعات حساس، مانند ارگانیسمهایی که از لحاظ ژنتیکی تغییر یافتهاند یا چالشهای اسرائیل و فلسطین موجب درگیری سرسختانهای شدهاند و هر یک از طرفین سعی دارند تا ایدئولوژی خود را از نگاه گوگل "مشروعتر" جلوه دهند. تا جائی که مسئول یک سایت اینترنت مرجع – حداقل از نگاه گوگل – از دریافت پیامی عجیب از طرف یک واسطه تجاری متعجب شده بود: "من خواهان خریداری ارتباط هایپرتکست موجود در سایت شما هستم تا برای سایتهای مشتریان خود تبلیغ کنم. احتیاجی نیست که این ارتباطات بطور خاص روی سایت شما نمایش داده شود چرا که ما به دنبال افزایش مستقیم بازدید از این طریق نیستیم. از آنجائیکه سایت شما از طرف موتورهای جستجو مورد استقبال قرار دارد، این ارتباطات امکان افزایش بازدید از این سایتها را روی موتورهای دیگر مهیا میسازد". این متخصص مشهور، در میان مشتریان خود از، سایتهای تجاری، آژانسهای مسافرتی و شرکتهای داروئی نام میبرد.
بدون شک در برابر مسائل سیاسی که دیدگاههای اساسا متفاوت در رابطه با آنها بطور همزمان در شبکه موجودند، گوگل دچار ضعف است: معیارهای ریاضی آن میتوانند بعضی عوامل و برخی نظریات را مرجع سازند و یک برتری خلاف واقع را در مورد نوشتههایی که فقط نظر افراد معدودی است ایجاد کنند. پایه واساسی که "اولین ورودیها" در شبکه از آن بهرهمند شدهاند و تعداد انبوه خطوط ارتباطی که دراختیار دارند (به ویژه به خاطر پدیده وبلاگ که اصولاً آمریکائی است)، "اربابان تفکر" امروزی گوگل را "از لحاظ ریاضی" تعیین کرده است. بیشک، این ابزار از لحاظ فنی یا عملی موفقیتهای درخشانی بدست آورده است ولی نباید از نظر دور داشت که برای برخی موضوعات دقت مضمونی از الگوریتم ریاضی با اهمیتتر است.
۱) فرانسیس پیزنی، " گوگل، زندگی من" Netsurf
۲) آدرس http://www.netsurf.ch/archives/۲۰۰۱/۰۱-۱۰/۰۱۱۰۲۴nt.html
۳) "security concerns prompt army to review web sites,access "And Electronics Report, ٢٦ October ٢٠٠١
۴) http://www.fas.org/sgp/news/۲۰۰۱/۱۰/dior۱۰۲۶۰۱.html
۵) سان فرانسیسکو کرانیکل: ٥ اکتبر ٢٠٠١ رسانههای خبری و قانون، مجله گزارشگران کمیته آزادی مطبوعات، پائیز ٢٠٠٢
● مونوپولی؟
در دنیای "اقتصاد جدید" گوگل یک OVNI است. گوگل یک "استارت – آپ" موفق است. درحالی که اکثر موتورهای جستجو نتوانستند با ترکیدن "حباب اینترنت" به کارخود ادامه دهند، گوگل به سرعت راز بقای تجاری را یافت. گردش مالی گوگل که درسال ۲۰۰۳ حدود یک میلیارد دلار تخمین زده میشود، بر پایه ارائه دو نوع سرویس حاصل شده است. در درجه اول، فنآوری سیستم جستجوی آن، که با اختیارات کامل در دست مشتریانی همانند یاهو، سیسکو، وودافون یا ارتش آمریکا قرار میدهد. و همچنین، تخصص گوگل در زمینه تبلیغات هدفدار: پیامهای تبلیغاتی نمایش داده شده در گوگل – که عبارتند از متون ساده ولی دقیقاً مرتبط با موضوع مورد جستجو که بطور میانگین پنج برابر بیشتر از شبکههای تبلغات سنتی کلیک میشوند. با اینکه همه گوگل را کاندیدای مناسبی برای ورود به "بورس" میشناسند، ولی گوگل هنوز از ورود به "وال استریت" سر باز میزند و معتقد است که بلندپروازیهای تکنولوژیک او مخالف مدیریتهای کوتاهمدت سهامداران خواهد بود. لاری پیج(۲) میگوید: "ما نسبتا خوب هستیم، ولی هنوز با اهداف نهایی فاصله زیادی داریم که با صرف زمانی طولانی به آن نخواهیم رسید". شاید او در رویای تبدیل کردن گوگل به یک "مایکروسافت" دیگر و ورود به "بورس" همزمان با در اختیار گرفتن انحصار کامل در این زمینه است. مانند یک بازی بزرگ "مونوپولی".
۱) “
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر